چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۸


دير آمد، اما شير آمد

پايداری مهندس موسوی و عزمش برای صيانت از آرای مردم، بيانيه ها و اقدامات هوشيارانه وی و حضور همسر شجاع اش در کنار او و دست در دست او، چه در فعاليت های انتخاباتی و چه در عرصه مقاومت عليه کودتاچيان، در تاريخ مبارزات مردم ايران بی سابقه است
hamid_farkhondeh@hotmail.com
ورود ميرحسين موسوی به عرصه ی انتخابات دهمين دوره ی رياست جمهوری در روزهای پايانی اسفندماه ۸۷، بعد از دو دهه سکوت، پرسش هايی را در ميان اصلاح طلبان و نگرانی هايی در اردوگاه اصول گرايان برانگيخت. اصلاح طلبان از ورود مهندس موسوی عليرغم حضور محمد خاتمی، آنهم بعد از اين گفته ی رئيس جمهور پيشين که "يا من يا ميرحسين" گله مند بودند. اصولگرايان نيز ورود اين "اصلاح طلب اصولگرا" را خطری برای تقسيم آرای خويش ارزيابی می کردند.شايد اکنون که شاهد ايستادگی مهندس موسوی در برابر استبداد و عزم وی برای صيانت از آرای مردم هستيم، راز چرايی اصرار وی بر اعلام کانديداتوری خويش عليرغم حضور محمد خاتمی در صحنه ی انتخابات، را دريابيم.در تاريخ مبارزات ضداستبدادی يک صد ساله ی اخير ايرانيان، حملات استبداد برای بازپس گيری سنگرهای از دست داده ی خويش و ضدحمله های مردم و نمايندگان سياسی آنها با افت و خيزهايی همراه بوده است. چه بسيار فعالان سياسی آزاديخواه که در نبرد با استبداد زندان ها رفتند و جانها باختند، اما زمانه با آنان همراه نبود و مبارزات آنان با اقبال عمومی روبرو نشد. بودند برهه هايی سرنوشت ساز نيز که مردم تشنه حضور و ايستادگی در برابر استبداد بودند اما رهبران را عزم ايستادگی نبود.
در دوران يک ساله ی استبداد صغير، هم مردم عزم ايستادگی و دفاع از قانون اساسی مشروطه داشتند، هم رهبران سياسی چه در تهران چه در ديگر ايالات برای مبارزه با کودتای محمد علی شاه عليه مجلس و دولت مشروطه، به ميدان آمدند.
در ۲۸ مرداد ۳۲ زمينه مقاومت در ميان مردم و نيروهای سياسی وجود داشت، اما تشنگی برای ايستادگی در برابر دولت کودتا با پاسخ شايسته ی رهبران سياسی سيراب نشد. دکتر مصدق از ساعت ده صبح ۲۸ مرداد که خبر کودتا به وی رسيد تا ساعت چهار بعد از ظهر که کودتاگران خانه وی که محل تشکيل کابينه نيز بود را به تصرف درآوردند، اقدام مهمی برای بسيج مردم و مقابله با کودتا نکرد. برخی از اطرافيان و وزرای کابينه اش از نخست وزير می خواستند تا فرصت از دست نرفته کاری کند، اما او گويی خود را برای شکست آماده کرده بود.
حزب توده ايران، اين بزرگ ترين و متشکل ترين نيروی سياسی کشور در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت که بعلاوه دارای سازمان نظامی مخفی گسترده در ارتش نيز بود، در اين روز سرنوشت ساز تنها نظاره گر کودتا بود. آنگاه که نبايد با افراطگری های خود مصدق را تضعبف می کردند، همه کار برای تضعيف مصدق و آماده سازی زمينه ی کودتا کردند. و آن روز که نبايد سکوت می کردند، رهبران در خانه نشستند، اعضا و هواداران در حسرت نگه داشتند و افسران را به مسلخ روان داشتند. بهايی گزاف برای کاری نکرده.در سال های ۳۹ تا ۴۱ با به قدرت رسيدن جان اف کندی در امريکا و فشار او بر حکومت شاه برای اصلاحات، اولين فرصت بعد از کودتای ۲۸ مرداد برای فعاليت های سياسی فراهم آمد. در مردم زخم خورده از کودتا نيز آمادگی برای حمايت از تحولات سياسی وجود داشت، اما جبهه ملی که با اعلام تشکيل جبهه ملی سوم مرحله تازه ای از فعاليت نيروهای ملی را نويد می داد، نتوانست اينبار نيز فر صت ها را دريابد. بجای همکاری با دولت دکتر علی امينی، مخالفت گسترده ای با او آغاز کردند با سودای اينکه شاه با برکناری امينی، تشکيل دولت را به جبهه ملی محول خواهد کرد. اين فرصت نيز از دست رفت، چراکه شاه با برکناری امينی خود ابتکار اصلاحات را در دست گرفت و حرکت بسوی خودکامه گی هرچه بيشتر را آغاز کرد.
در شب بيستم بهمن ۵۷، بعد از ماهها اعتراض خيابانی و اعتصاب بار ديگر ايران در لحظه ای سرنوشت ساز قرار گرفت. درست است که حضور ميليونی مردم در خيابان ها و رهبری قاطع آيت الله خمينی حکايت از عزمی دوسويه برای ساقط کردن استبداد سلطنتی بود، اما هنگامی که در ساعات اوليه بعد از ظهر آن روز فرماندار حکومت نظامی تهران به مردم اخطار کرد تا به خانه های خود برگردند، عليرغم هشدار برخی رهبران سياسی- مذهبی در مورد خونريزی گسترده در صورت عدم تبعيت از اطلاعيه فرمانداری نظامی تهران، اين دعوت آيت الله خمينی از مردم برای ماندن در خيابان ها بود که نه تنها برنامه نظاميان برای سرکوب و دستگيری های گسترده را نقش برآب کرد بلکه به سقوط سريع نظام سلطنتی انجاميد.
در خردادماه سال شصت، گرچه عزل بنی صدر اولين رئيس جمهور ايران از طريق قانونی و با آرای نمايندگان مجلس صورت گرفت، اما نشانه های حرکت بسوی سياه ترين سال ها در تاريخ جمهوری اسلامی آشکار شده بود. با اين وجود ايران در آغاز عصر انقلاب بود و بخشی از خاک کشور نيز در اشغال ارتش عراق قرار داشت. رئيس جمهور بنی صدر در حکومت تنها بود و عمده ی مردم کشور و بويژه جوانان آن روزگار را شور دفاع از مرزهای کشور فراگرفته بود. دمکراسی کالايی لوکس بشمار می رفت."ليبرال" فحش سياسی زمانه بود. انقلاب و انقلابيون "دمکراسی بورژوايی" را به تمسخر می گرفتند. قوانين پاره می گشتند و حقوق ناديده گرفته می شدند تا انقلاب قوانين خود را اجرا کند. چنين بود که عروج بنی صدر يا اعتراض شجاعانه آيت الله منتظری سرنوشتی جز خروج آنان از قدرت و به حاشيه رانده شدن مردانی که فرياد دمکراسی و اعتراض به استبداد را زودهنگام برداشته بودند، به دنبال نمی توانست داشتن.
با تشکيل مجلس ششم در خرداد ۷۹، در روزگاری که سه سال پس تسلط اصلاح طلبان بر قوه مجريه، قوه مقننه ايران نيز در اختيار اصلاح طلبان درآمده بود، ضدحمله گسترده اصولگرايان به رهبری آيت الله خامنه ای با صدور فرمان توقف اصلاح قانون مطبوعات و چندی بعد بستن دهها روزنامه و مجله، عليه آرای مردم شروع شد. بسياری شواهد نشان می دهد که اگر اصلاح طلبان و در راس آنها رئيس جمهور وقت محمد خاتمی عليه کارشکنی های رهبر و نهادهای حامی وی مردم را به حرکت های مسالمت آميز فراخوانده بودند، قصه ی اصلاحات در کشور چنان دچار تلخی و تاخير نمی شد.
اگر امروز مردم معترض و بويژه نسل جوان کشور در خيابان های تهران و شهرهای بزرگ کشور با ضربه ی پليس يا تير بسيج روبرو می شوند، اما از اين خوش اقبالی برخوردارند که فشرده ی تجارب تلخ و شيرين يک صد ساله ی نسل های پيشين را با خود دارد. قاطعيت آنها در اعتراض، مسالمت آميز بودن اعتراضات، ظرافت شعارها و قابليت آنها در استفاده از شيوه های گوناگون مبارزه، همه نويد پيروزی و ماندگار شدن دست آوردهای چهارمين خيزش دمکراسی خواهانه و عدالت طلبانه مردم ايران را می دهند.
پايداری مهندس موسوی و عزمش برای صيانت از آرای مردم، بيانيه ها و اقدامات هوشيارانه ی وی و حضور همسر شجاع اش در کنار او و دست در دست او، چه در فعاليت های انتخاباتی و چه در عرصه مقاومت عليه کودتاچيان، در تاريخ مبارزات مردم ايران بی سابقه است.
بی شک شورای نگهبان نه گمان چنين ايستادگی از سوی ميرحسين موسوی را داشت و نه انتظار حضور پررنگ بانوی اول ايران در کنار او. مهندس همه را غافلگير کرد، دير آمد اما شير آمد.هماهنگی سبزرنگ و قاطعانه و متقابل مردم با رهبری اين جنبش که اکنون تاريخ ايران بر دوش مهندس موسوی گذاشته است، در همبستگی، همدلی و موج اميدی که ايرانيان داخل و خارج را دربرگرفته، بازتاب يافته است. بازتابی که شنبه ۲۵ جولای جهان نيز شاهدش بود.
حميد فرخنده
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source

دوشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۸


دیپلماسی آشکار هاشمی

گفته های تهدیدآمیز امروز آیت الله خامنه ای حاکی از قصد او برای ویرانی این آخرین گذرگاه حیاتی نظام است. بی شک موضعگیری هاشمی در نماز جمعه تاریخی هفته گذشته زمینه ساز دلگرمی و عزم محمد خاتمی و مجمع روحانیون مبارز برای درخواست برگزاری رفراندم بوده است.
در روزها و چه بسا ساعات آینده شاهد پیوستن گروه بیشتری از روحانیون، آیات عظام و شخصیت های سیاسی مردد به طیف حامیان هاشمی، موسوی، کروبی و خاتمی خواهیم بود. این احتمال نیز وجود دارد که رهبر و حامیان او برای جلوگیری از این پروسه، هاشمی را در حصر خانگی قرار دهند. در اینصورت شاهد اوجگیری اعتراضات خواهیم بود.

hamid_farkhondeh@hotmail.com

دو دهه پیش، خطبه های نماز جمعه سال 68 تریبونی بود برای هاشمی رفسنجانی تا در قامت رئیس جمهور جدید با انتقادات تند خویش از نسل جوانان چپگرا، پایان عصر انقلابی گری در حیات جمهوری اسلامی را نوید دهد. با شروع فصلی نو در حیات سیاسی جمهوری اسلامی، چپگرایان از مراکز قدرت رانده شدند و دوران سازندگی در داخل و تعامل با خارج آغاز گشت.

حذف چپ ها از قدرت بمثابه توفیق اجباری برای تحول و غنای فکری آنها بود. ده سال بعد از آن خطبه ها، در زمستان 78 چپ ها در قامت روزنامه نگاران یا سیاستمداران اصلاح طلب، نه تنها قوه اجرائیه کشور را در اختیار داشتند، بلکه خود را برای در اختیار گرفتن قوه مقننه در انتخابات مجلس ششم نیز آماده می کردند. دو سال بعد از دوم خرداد 76، باد موافق اصلاح طلبی چنان می وزید که حمله به هاشمی رفسنجانی شاخصی برای تعیین درجه اصلاح طلبی گشته بود.

در این میان بودند روزنامه نگاران و صاحب نظرانی مانند ماشاالله شمس الواعظین، مسعود بهنود و صادق زیباکلام که منتقدین سرسخت هاشمی را به شکیبایی فرامی خواندند. استدلال می کردند، درست است که فضای سیاسی خبر از پیروزی بزرگ اصلاح طلبان در مجلس ششم می دهد، اما حمله به هاشمی رفسنجانی، راندن او به سمت محافظه کاران و نهایتا محروم کردن مجلس ششم از حضور یک شخصیت بانفوذ است. آنها شاید در چشم انداز سیاسی آن دوره، روزهای سخت پیش رو را می دیدند. می خواستند هاشمی را هنگام ضدحمله محافظه کاران در کنار خود داشته باشند. می گفتند شایسته است منش و روش اصلاح طلبان با هاشمی چنان باشد تا حداقل اگر او نتواند روزی یار شاطر اصلاحات باشد، بار خاطر آن نیز نشود.

حملات و انتقادات تند به هاشمی در داخل و خارج کشور اما ادامه یافت. در انتخابات 29 بهمن 78 او بعنوان نفر سی ام از سی نماینده مردم تهران، برگزیده شد، هرچند اما و اگرهایی در مورد تعداد آرای ریخته شده بنام او وجود داشت. هاشمی زیرکتر از آن بود تا با سایه ای از شک و تردید در مورد آرای خود، وارد مجلس شود. اعلام انصراف کرد و با وجود ریاست بر مجلس تشخیص مصلحت و عضویت در مجلس خبرگان رهبری، در حاشیه صحنه سیاسی کشور و نظاره گر جدال های سیاسی دو جناح رقیب، سکوت را برگزید.

حمله به هاشمی اما ادامه یافت. هرکس برخورد های تند به هاشمی را نکوهش می کرد خود نیز مورد حمله منتقدین قرار می گرفت. کار بجایی رسید که در خارج کشور عده ای، بعضا پرچم سرخ در دست و فریاد تند در گلو، در برابر محل های سخنرانی ماشاالله شمس الواعظین و مسعود بهنود که بعد از آزادی از زندان برای سلسله سخنرانی هایی به خارج آمده بودند، گرد آمدند و علیه آنها دست به تظاهرات زدند. "افشاگران" به صرف نظرات ملایم تر بهنود و شمس الواعظین گفتند و نوشتند که این دو روزنامه نگار فرستادگان هاشمی رفسنجانی هستند برای جلوگیری از تعمیق جنبش اصلاحات.

در انتخابات ریاست جمهوری 84، سرانجام منتقدان سرسخت و هاشمی گله مند، به هم رسیدند، اما دیرهنگام و در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات. انتخاباتی که شکست مشترکی بود برای اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی.

خطبه های 26 تیرماه هاشمی اما زمانی انجام شد که بیش از یک ماه از انتشار نامه هاشمی رفسنجانی به آیت الله خامنه ای می گذشت. این نامه در زمانی نوشته شد که جنبش سبز خیابان ها را فراگرفته بود و انتخابات پیش از برگزاری، شگفتی آفريده بود. نامه هاشمی به رهبری، اعلام عبور مرد شماره دو نظام جمهوری اسلامی از "دیپلماسی پنهان" به "دیپلماسی آشکار" بود.

کارنامه هاشمی کارنامه سی سال خوبی ها و بدی های نظام اسلامی نیز هست. هاشمی اما درایت آن داشته و دارد که خود را در برابر مردم قرار ندهد. او هوشیارتر از آن است تا ابرهای تیره در آسمان نظام را نبیند و مدیر و مدبرتر از آن است که در برابر مردم خویش بایستد.

در نماز جمعه 26 تیر، اصلاح طلبان در قالب جنبش سبز به پیشواز هاشمی رفتند، هاشمی نیز هم با آنچه گفت هم با آنچه نگفت هم با شیوه ای که گفت شفاف ترین خطبه نماز جمعه را در دفاع از جنبش تحول خواهی کشور برای نمازگزاران خواند. او نمازگزاران سبز را ناامید نکرد.
بی شک دیپلماسی آشکار هاشمی با سرنوشت سیاسی او و خانواده اش نیز گره خورده است. هاشمی نشان داد در قامت یکی از معماران نظام جمهوری اسلامی سیاست مدارتر و مسئول تر از آن است که در خطبه های خود جنبش سبز مردم را نبیند یا بر "بحران" نظام چشم فروبندد.

هاشمی رفسنجانی آخرین حلقه ارتباطی نظام جمهوری اسلامی در شکل کنونی اش با مردم ایران است. آیا رهبری نظام و دیگر نهادهای حکومتی آخرین پل ارتباطی خویش با مردم را نیز ویران خواهند ساخت؟
گفته های تهدیدآمیز امروز آیت الله خامنه ای حاکی از قصد او برای ویرانی این آخرین گذرگاه حیاتی نظام است. بی شک موضعگیری هاشمی در نماز جمعه تاریخی هفته گذشته زمینه ساز دلگرمی و عزم محمد خاتمی و مجمع روحانیون مبارز برای درخواست برگزاری رفراندم بوده است.
در روزها و چه بسا ساعات آینده شاهد پیوستن گروه بیشتری از روحانیون، آیات عظام و شخصیت های سیاسی مردد به طیف حامیان هاشمی، موسوی، کروبی و خاتمی خواهیم بود. این احتمال نیز وجود دارد که رهبر و حامیان او برای جلوگیری از این پروسه، هاشمی را در حصر خانگی قرار دهند. در اینصورت شاهد اوجگیری اعتراضات خواهیم بود.




یکشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۸

اعتراف اعترافگیران

hamid_farkhondeh@hotmail.com

ندا آقا سلطان را حکومت ایران در خیابان کشت، "مروة شربینی"، بانوی محجبه مصری اما بدست یک نژادپرست در دادگاه شهر درسدن آلمان بقتل رسید. روزنامه کیهان در یادداشتی به قلم حسین شریعتمداری پرده از راز این قتل برداشته و دستان پنهان دولت آلمان در این قتل را آشکار ساخته است.

یاداشت افشاگرانه آقای شریعتمداری گویای آن است که ظاهرا دامنه اطلاعات مدیر مسئول و نماینده آیت الله خامنه ای در روزنامه کیهان به رازهای پشت پرده دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی ختم نمی شود، بلکه ایشان اشراف کامل و جامعی نیز بر ماجرای پشت پرده قتل این زن مصری و دیگر اسرار قتل های سیاسی در آلمان دارند.

حسین شریعتمداری در یادداشت خود از راز "اتوبان های مرگبار" آلمان که محل از میان برداشتن مخالفان این دولت بوده است نیز می گوید. خواننده را بااطلاع می سازد که آلمان "تحقیر شده ترین" دولت اروپایی است. مدیر کیهان خوانندگانی که به اشتباه می پنداشته اند در سال 1945 عمر نازیسم در آلمان به پایان رسید و این کشور دوباره دارای نظام دمکراسی پارلمانی شد را از اشتباه بیرون می آورد و آنان را به ماهیت فاشیستی نظام کنونی آلمان واقف می سازد.

نیم نگاهی به این یادداشت آقای شریعتمداری در کیهان روشن می سازد که نویسنده قتل این زن محجبه و مقتول مصری را بهانه دفاعی شتابزده و فرافکنانه از کارنامه سیاهکاری های حکومت اسلامی ایران کرده است.

کیهانیان چند روز تلاش کردند همصدا با امام جمعه تهران، کشته شدن "ندا" را به معترضین انتخابات نسبت دهند، اما هنگامی که پی بردند این اتهام مضحک تر از آن است که کسی باور کند، میرحسین موسوی را مسئول خون های ریخته شده اعلام کردند. اکنون نیز دفاع حسین شریعتمداری از "شهید حجاب" و تاکید بسیار او بر دست داشتن دولت آلمان در این قتل، چیزی نیست جز تلاشی نومیدانه برای قاتل خواندن یکی از دولت های اروپایی که قاطعانه سرکوب معترضین به نتایج انتخابات را مورد انتقاد قرار داده است.

شاید نماینده ولی فقیه در کیهان، برای ادای وظیفه در قبال مراد خود و چه بسا پیدا کردن شریک جنایت برای حکومت ایران که خون ندا و نداهای ایران در اعتراضاتی مسالمت آمیز را بر زمین ریخت، حق داشته باشد تلاش کند قتل نژاد پرستانه، فجیع و تاسف انگیز مهاجری مصری با ضربات کارد در دادگاه را به دولت آلمان نسبت دهد.

حق با آقای شریعتمداری است، احمد تفضلی در "اتوبان های مرگبار" آلمان در جریان تصادفی ساختگی کشته شد. اتوبوس حامل نویسندگان ایرانی در راه سفر به ارمنستان نیز در آلمان قرار بود به دره پرت شود. وقتی که مدیر مسئول کیهان چنین برای وارد شدن ضربات کارد بر تن مروة شربینی مرثیه سرایی می کند، لابد مامورانی که با ضربات متعدد کارد پروانه و داریوش فروهر را به قتل رساندند، مامور دولت آلمان بودند نه فرستاده وزارت اطلاعات ایران و سعید امامی، دوست و همکار نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان. زهرا بنی یعقوب و زهرا کاظمی نیز در زندان فاشیست های آلمانی بقتل رسیدند.

خوشبختانه دولت فاشیست و تحقیر شده آلمان، قوه قضائیه ای دارد خوار و خفیف نشده و مستقل. قاتل مروة شربینی را محاکمه خواهد کرد، همانطور که آدمکشان فرستاده شده به رستوران میکونوس را به دست عدالت سپرد و آمران آن جنایت را نیز محکوم و به دنیا معرفی کرد.

بیچاره "دست اندکاران میدانی" سریال های تلویزیونی آلمان. فیلم را آنها می سازند، اسرار را برادر حسین می داند.

"تحقیر شده ترین دولت اروپایی" نیز جز تلاشی شتابزده برای دفاع از حقیرترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی، دولت کودتا نیست.
گفته های غلامحسین الهام سخنگوی دولت در برابر خبرنگاران که از " موجود بودن مدارک تبریک دولت های خارجی" به مناسبت پیروزی آقای احمدی نژاد سخن گفت، جلوه ای دیگر از اعتماد به نفس دولت کودتا را به نمایش می گذارد.

سخنگوی دولت باید چنان بگوید و نماینده رهبر در کیهان باید چنین بنویسد. بلکه خوراک توجیهی برای آنان که هنوز یا در بند قلم کیهانیان اند یا گرفتار درم سرکوب گرانند، فراهم آید. مبادا که در وفاداری یا فرمانبرداری از ذوب شدگان در ولایت دچار شک و تردید شوند. بویژه آنکه می بینند تشییع جنازه نمادین برای مروة، بانوی مقتول مصری برگذار می کنند، اما به هیچ مسجدی اجازه برگذاری مراسم برای ندا، دختر کشته ایرانی نمی دهند.

شگفت انگیز آنکه آقای شریعتمداری که روزگاری با دو جلسه بحث ایدئولوژیک احسان طبری مارکسیست را مسلمان کرد و به اشتباهات خود معترف نمود، کار فرهنگی خویش رها نموده فتوای قتل قاتل مروة شربینی صادر می کند. لابد این نیز از الزامات یا بدعت های عصر کودتاست که دیگر برای صدور حکم قتل شرعا لازم نیست در سلک فقیهان بود.

پنجشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۸



حجاریان: از تیر سعید عسکر تا زندان کودتا



hamid_farkhondeh@hotmail.com


آنها که در اواخر اسفند 1378 در آستانه انتخابات مجلس ششم سعید عسکر فرستاند تا مغز سعید حجاریان را نشانه رود، در جریان کودتای انتخاباتی 22 خرداد نیز، نگران از مغز تشکیلاتی اصلاح طلبان، او را همراه بسیاری دیگر از چهره های جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و دفتر تحکیم وحدت دستگیر کردند.

سعید حجاریان را می توان مجاهد خستگی ناپذیر راه انتخابات نامید. هنگامیکه برخی از دوستان اصلاحات کارشکنی های رقیب در کار دولت اول خاتمی را دلیلی دانستند برای عدم شرکت در انتخابات، او که در آنزمان عضو شورای شهر تهران بود، فعالانه از شرکت در انتخابات دفاع کرد. در سال 84 دعوت او برای مشارکت در انتخابات البته بسیار سخت تر بود. راضی کردن دوستان بعد از هشت سال دولت خاتمی با بن بستی که اصلاحات با آن روبرو شده بود برای حجاریان آسان نبود. او اما لنگ لنگان در جلسات حاضر می شد تا از مشارکت دفاع کند.

حجاریان همواره گزینش راههایی برای کم هزینه کردن مبارزه سیاسی و درنتیجه گسترش پایگاه مردمی مطالبات سیاسی را در مد نظر داشته است. او از یکسو شجاعت "پهلوان اکبر" را می ستود، اما از سوی دیگر نظرات گنجی درباره تحریم انتخابات را مورد انتقاد قرار می داد. حملات را بر جان مجروحش می خرید، اما همچنان از تئوری "مشروطه خواهی" خویش دفاع می کرد. فرصت سوزی های محمد خاتمی را مورد انتقاد قرار می داد و با طنزی تلخ و سوالاتی سخت با مصطفی معین مصاحبه کرد. از سختی ها در راه او و کارشکنی ها در کار او سخن گفت، اما مشارکت را بر تحریم ترجیح داد. می گفت راه رسیدن به قصر جمهوری خواهی که اکبر گنجی ترسیم می کند در شرایط کنونی ایران شرکت در انتخابات است. سودای آن داشت که با تشکیل حاکمیت دوگانه و استفاده از ظرفیت های قانون اساسی و فشار از پایین آیت الله خامنه ای پرقدرت را به ملکه انگلستان تشریفاتی تبدیل کند. شاید او نیز در آن روزها نمی اندیشید که رهبر انقلاب روزی رهبر کودتا شود.
آن پادشاه و ملکه که قدرت حکومتی از دست دادند اما تاج و تخت تشریفاتی را حفظ کردند، هوشمندانه در مقابل خواست ملت هایشان عقب نشستند، نه اینکه ناشیانه در برابر ملت بایستند.

حجاریان که اهمیت تشکیلات برای موفقیت در مبارزه برای اصلاحات و دمکراسی و نهادینه کردن دست آورها را دریافته بود، در فردای دوم خرداد 76 با جمع دوستان جبهه مشارکت را بنیان نهاد. جبهه ای که هرچند از پایین تشکیل نشده بود، اما می توانست بویژه در سال هایی که اصلاح طلبان در حاکمیت بودند، پیوندهای خود را با مردم گسترده کند. پیوندهایی که اگر بدان اهمیت داده شده بود، امروز کودتاچیان نمی توانستند بسیاری از چهره های کلیدی این جریان را دستگیر کنند بدون آنکه واکنش تشکیلاتی عمده ای از سوی این مهم ترین جریان اصلاح طلب را شاهد باشیم.

اخبار جسته و گریخته خبر از وخامت حال سعید حجاریان و حتی در کما رفتن وی دارد. در آستانه نوروز 79 بسیاری نگران حال سعید جلوی بیمارستان دست به دعا برداشته بودند. بسیاری از دوستانی که ده سال پیش، نگران حال تئوریسن اصلاحات، دور تخت او حلقه زده بودند اکنون خود در اوین در زندان کودتاچیان اند.

آیا جسم زخمی سعید زخم تازه کودتا را نیز تاب خواهد آورد؟ یک پاسخ اما مسلم است: اندیشه سعید در خیابان های سرتاسر ایران جوانه زده است. موجی سبز همه ایرانیان داخل و خارج را در برگرفته و دنیا شاهد روح همبستگی ملی و همیاری ایرانیان برای حرکت بسوی فردایی بهتر است.






جمعه، تیر ۱۲، ۱۳۸۸


ندای مردم ايران را خاموشی نيست

چهارشنبه 3 تير 1388
در خيزش مسالمت آميز و مدنی ملت برای صيانت از آرای خويش، مار زخمی استبداد مراقبت ويژه می طلبد. تنها با حضور پيوسته، انبوه و پرهيز از هر گونه خشونت می توانيم آن را وادار به تمکين به اراده عمومی کنيم
hamid_farkhondeh@hotmail.comسينه ندای ايران را شکافتند. او اکنون در دل خاک خفته، چشمانش اما با دنيا سخن می گويد. او ندای ما در دنيا شده، سند مظلوميت مردمان و سبعيت حاکمان گشته است. ندای ملت را می توان غرقه در خون کرد، صدايش را خاموش اما هرگز نمی توان کرد.
حال در انبان بهانه جويی ها و فرافکنی ها بکاويد، کارداران از سفارتخانه اخراج کنيد و توطئه گر و خرابکار از فرودگاه وارد کنيد. هر پافشاری رهبر بر عدم عدم ابطال انتخابات، آنهم با اعتراف شورای نگهبان خودی بر مخدوش بودن تعداد زيادی از صندوقها، نمايش کودتا، کارگردانان و صحنه آرايان آن را هر روز مضحک تر از پيش می کند.
چنانچه نزديک به دو هفته بعد از کودتا، مردم ايران بخصوص جوانان کشور هم صدای اعتراض مسالمت آميزشان به رهزنی آرا بلند است، هم بدنشان پذيرای ضربه باتوم ها، قمه ها و تيرهای ماموران حکومتی است.
آيت الله خمينی برای رساندن صدای اعتراض در دوران انقلاب از همه رساناها کمک می گرفت و با تمام راديو و تلويزيون های غربی مصاحبه می کرد. امروز هر ندای ايرانی و هر يار و همراه او، با دوربين تلفن همراهش هشيارترين خبرنگار داخلی و خارجی برای ثبت لحظه هاست. لحظه های در خون غلطيدن جوانان کشور در تظاهرات مسالمت آميز، تصويرهای ويرانگری و ناامنی توسط ماموران نظم و امنيت. حال باز بولتن کودتا را بر گردش آزاد خبر ترجيح دهيد. بجای انعکاس صدای ملت سانسور و جعل خبر در رسانه ملی بگستريد. فيلم برداری از خيابان های تهران را برای خبرنگاران خارجی، جز از مراسم نماز تقلب و تهديد، ممنوع کنيد. باز هم خبرنگار خارجی اخراج و روزنامه نگار داخلی احضار کنيد. درست است که چشم ديدن خبرنگاران بی طرف بخصوص بی بی سی فارسی را نداريد، چشم مردم دنيا را اما نمی توانيد ببنديد.
چگونه است که با دارا بودن دستگاه عریض و طويل اطلاعاتی، شب کودتا و روزهای بعد صدها نفر را فله ای بازداشت می کنيد و حتی در دفاتر روزنامه ها مامور می گماريد، چطور می گوييد نه تنها بر همه امور در ايران که بر منطقه کنترل داريد، آنگاه "۴۵۰ خرابکار از جزيره انگليس" برای آشوبگری در کشور وارد فرودگاه می شوند و آنان را دستگير نمی کنيد؟ لابد متکی به اين پنداريد که: حال که رهبر دروغ ۲۴ ميليونی می گويد چرا وزير امور خارجه نتواند دروغ ۴۵۰ تايی بگويد. در انقلاب ها سر مار استبداد قطع کنند، در اصلاحات آن را به سوراخ خويش رانند. عليرغم اينکه ممکن است بخاطر شدت خشونت نيروهای حکومتی گهگاه در تظاهرات صدای "مرگ بر" يا "می کشم" شنيده شود، ملت ايران در اين حرکت مسالمت آميز و عدالتخواهانه، خواستار مرگ اين و آن نيست. مردم آمده اند تا زندگی را فرياد کنند.
مردم تنها خواهان برجای خود نشاندن مستبدان هستند. برآنند تا از بی قانونی جلوگيری کنند. می خواهند آنها که پنج يا شش ميليون رای، يعنی حدود ۱۰ درصد آرای مردم را دارا هستند، برای ديگران تعيين تکليف نکنند. به خيابان آمده اند تا به حکومت و مفتشانش اجازه ندهند به شعورشان توهين کنند. می گويند کسانی که نشان داده اند حتی از عهده رهبری جناح خود نيز برنمی آيند، آنها که حتی به وعده داده شده برای آن ۱۰ درصد نيز نتوانسته اند وفادار باشند، آرا را مهندسی نکنند، آمار دروغ تحويل ندهند و در مقابل خواست ملت نايستند. دنيا صدای اعتراض و عدالتخواهی مردم ايران را شنيده است، آيت الله خامنه ای اما عليرغم گذشت نزديک به دو هفته از اعتراضات خيابانی و اعتراف شورای نگهبان به تخلفات گسترده در انتخابات، همچنان از نتيجه انتخابات دفاع و درخواست ابطال آن از سوی مهندس موسوی و مهدی کروبی را رد می کند، در تازه ترين اظهارات خويش بر گفته های قبلی خود پای فشرد.
در خيزش مسالمت آميز و مدنی ملت برای صيانت از آرای خويش، مار زخمی استبداد مراقبت ويژه می طلبد. تنها با حضور پيوسته، انبوه و پرهيز از هر گونه خشونت می توانيم آن را وادار به تمکين به اراده عمومی کنيم.
اما در صورت بازگشت به خانه ها با دستانی خالی، اين مار زخمی شبانگاه برای دزديدن چراغ بر در خواهد کوبيد. اول سراغ مهندس و شيخ و سيد خواهند رفت، بعد نشانی خانقاه ويران درويش را خواهند پرسيد. سپس سراغ بقيه السيف دانشجويان، آنها که تاکنون نه بازداشت گشته اند و نه از پنجره پرت شده اند خواهند رفت، بعد هر سفيدی را سياه و هر بوته سبزی را لگد خواهند کرد و تنها خارها را بر جای خواهند گذاشت و خوارها را جايگاه خواهند بخشيد.
البته در آن روز به پس گرفته شدن اعتراض رضايی از شورای نگهبان نيز رضايت نخواهند داد. سردار را نيز چنين سربلند نخواهند داشت.
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source

نشانه خدا نماد دروغ شد
اکنون که مهندس عليرغم تهديدهای رهبر، راه ايستادگی و صيانت از آرای مردم را درپيش گرفته، امکان دستگيری او می رود. اعتصابات اما در راه خواهند بود. عدالت خواهی مدنی و مسالمت آميز ايرانيان را از اين دستگيری احتمالی چه باک
hamid_farkhondeh@hotmail.com
چه آسان نشان داد اوصافی چون "عادل"، "مدير"، "مدبر" و "آگاه به شرايط زمان" به او نمی چسبد. بسيار مستبدين هستند گرچه بويی از عدالت نبرده، اما تدبير حکومت ظلم بکار بندند و شمشير از رو نبندند. کارنامه کم سياه داشت، سياه ترش کرد. حمايت از تقلب و تزوير کم کرده بود، آشکارش کرد. همين بود محصول انتخاب خبره گی فقيهانه؟
نماز جمعه آخرين فرصت بود برای رهبر تا با پذيرش ابطال انتخابات به ترميم آخرين رگه های اعتبار و اعتماد لطمه ديده خود پردازد. او اما ترجيح داد تقلب در انتخاب انکار کند، حمايت از احمدی آشکار کند، تيغ تهديد برکشد، قدرت را به هر قيمت بچسبد ولی جان را ناقابل بداند تا بلکه اشک تمساحی درآرد.
بانگ رساتر اعتراض بر بام ها، حضور پرصلابت مردم در خيابان ها و ايستادگی مهندس موسوی و مهدی کروبی در فردای آن نماز تهديدآميز، نشان داد گرچه ارباب بسيج و اصحاب تفنگ زحمت مردم می دارند، عرض خود، اگر چيزی باقی مانده باشد، نيز می برند. حداقل قصه برای رهبر پرغصه خواهد بود، چراکه مجلس خبرگان رهبری دير يا زود بايد تکليف خود را با چنين رهبری روشن سازد.
چه خوب شد خاتمی نيامد. اگر او آمده بود تقلب همان بود اما ايستادگی همين نبود. انتظار يکدهم پايداری و شجاعت که موسوی و کروبی هر روز از خود نشان می دهند از آن بزرگوار نمی رفت. او نه جرات تظاهرات بدون مجوز داشت نه اراده مخالفت با دعوت رهبر. اعلاميه می داد تا از بداخلاقی های انتخاباتی شکايت کند، احتمالا مردم را به سکوت فرامی خواند و به شمارش صندوق های دست خورده قناعت می کرد.
اکنون که مهندس عليرغم تهديدهای رهبر، راه ايستادگی و صيانت از آرای مردم را درپيش گرفته، امکان دستگيری او می رود. اعتصابات اما در راه خواهند بود. عدالت خواهی مدنی و مسالمت آميز ايرانيان را از اين دستگيری احتمالی چه باک. مهندس را بگيرند، شيخ هست. شيخ را در بند کشند، رهجويان رهنورد خود را دارند. حرکت چنان آگاهانه، اعتراض چنان مسالمت آميز، خواست چنان روشن و راه چنان سبز است که بازداشت های فله ای نيز کارساز نيست، مردم چهره های خود را پيدا خواهند کرد.
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source

نه افراط انقلاب نه تفريط ۲۸ مرداد
چهارشنبه 27 خرداد 1388

اکنون ملت ايران با کوله بار تجارب تاريخی يک صد ساله خود، چهارمين حرکت ملی خويش برای اسقرار حکومت قانون را آغاز کرده است. اختلافات و تندروی ها در جنبش مشروطه، تفريط کودتای ۲۸ مرداد و خشونت ها و ويرانگری های انقلاب اسلامی، بهايی بس گزاف برای غنای جنبش دمکراسی خواهی ايرانيان بوده است
hamid_farkhondeh@hotmail.com
عقب نشينی آيت الله خامنه ای آغاز شد. او که در روز کودتا، مغرور از فتح صندوق های رای، حاضر نبود حتی با کانديداهای معترض ديدار کند، به محض شروع اعتراضات گسترده خيابانی، هم با مهندس موسوی ملاقات کرد هم نمايندگان کانديداهای اصلاح طلب را به بيت رهبری دعوت کرد. وی در سخنانش تلاش داشت سبوی شکسته را بازسازی کند. اظهارات روز گذشته سخنگوی شورای نگهبان که ابطال انتخابات را دور از ذهن ندانست، اولين نشانه پذيرش ابطال انتخابات، خواست آقايان موسوی و کروبی، است.
آيت الله خامنه ای درحالی از رسيدگی قانونی به اعتراضات کانديداهای معترض صحبت می کند که در دور گذشته انتخابات رياست جمهوری که همه شواهد حاکی از تقلب گسترده و سازمان يافته در انتخابات بود، نه به اعتراضات مهدی کروبی در مورد تقلب گسترده وقعی گذاشت، نه به شورای نگهبان توصيه کرد به شکايات هاشمی رفسنجانی رسيدگی کند.
اصولا شورای نگهبان که ادعای رسيدگی قانونی به شکايات و اعتراضات کانديداها را دارد، نتوانسته نگهبان بيطرفی خود در انتخابات ها باشد. آيت الله احمد جنتی دبير اين شورا برای کاستن از دامنه پيروزی گسترده اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم، تنها در يک فقره ۶۰۰ هزار رای در حوزه انتخابيه تهران و شميرانات را باطل کرد. در پی اين واقعه مصطفی تاج زاده معاون وزارت کشور در اولين دولت اصلاحات از آيت الله جنتی به قوه قضائيه شکايت برد، که البته هرگز بدان رسيدگی نشد.
اين قدرت حضور مردم است که ديکتاتورها را سرانجام وامی دارد صدای اعتراض شان را بشنوند. نيروهای سرکوبگر نيز چه کاسکت بر سر و باتوم در بغل باشند چه قمه در دست و چماق بر بر، در برابر اعتراضات گسترده و مسالمت آميز مردم کاری از پيش نخواهند برد.
اکنون ملت ايران با کوله بار تجارب تاريخی يک صد ساله خود، چهارمين حرکت ملی خويش برای اسقرار حکومت قانون را آغاز کرده است. اختلافات و تندروی ها در جنبش مشروطه، تفريط کودتای ۲۸ مرداد و خشونت ها و ويرانگری های انقلاب اسلامی، بهايی بس گزاف برای غنای جنبش دمکراسی خواهی ايرانيان بوده است.
امروز گويا عصاره درس های تلخ تاريخ در حرکت مدنی مسالمت آميز و قاطعانه مردم تجلی يافته است. کم هستند ايرانيانی که پيوسته از يکسو حسرت سردرگمی مردم يا انفعال سازمان ها و احزاب سياسی در برابر کودتای ۲۸ مرداد و از سوی ديگر پشيمانی مشارکت در انقلابی که برای شان سال های سياه، داستان های تلخ و حوادث خونين به ارمغان آورد، نخورده باشند. درست است که شرايط امروز با دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت تفاوت بسيار دارد، اما بی شک مقاومت مدنی مردم در برابر کودتای انتخاباتی ۲۳ خرداد، هم رگه های هشياری تاريخی برای وا کنش سريع به کودتا و کودتاگران را درخود دارد هم احتياط پرهيز از خشونت انقلاب.
فرصت سوزی های دوران هشت ساله دولت اصلاحات نيز از جمله عواملی است که بر عزم و واکنش سريع ايرانيان عليه تهاجم اخير استبداد بی تاثير نبوده اند. رمز پيروزی مردم ايران در خيزش آزاديخواهانه و قانونگرايانه جاری، همين ادامه استقامت و پايداری بر خواست خويش و پرهيز از هرگونه خشونت است. ملت ايران فرصت های تاريخی بسيار از دست داده است. در عصر بلوغ فکری جامعه ايرانی، جايی برای افراط و تفريط نيست.
سياستمداری هنرمند که سال ها سکوت عرصه فرهنگ را بر غوغای صحنه سياست ترجيح داده بود، اکنون به نماد مقاومت ملت ايران در برابر استبداد و قانونگريزی تبديل گشته است. اگر نبود حضور گسترده مردم در خيابان ها و صدای رسای آنها بر بام ها، نه هاشمی رفسنجانی شکوائيه می نوشت، نه مهندس موسوی و شيخ اصلاحات بر ابطال انتخابات پای می فشردند و نه محمد خاتمی جرات حضور در تظاهرات بدون مجوز می يافت تا بصراحت از حقوق مردم سخن گويد.
حرکت ملی و مسالمت آميز مردم ، عزم دختران و پسران پرشور ايران زمين و استقامت دانشجويان آزاديخواه سرمايه ای است که به رهبران اصلاحات صراحت بر قلم، شجاعت در کلام و استواری بر خواست ارزانی می دارد. بنوبه خود، حضور سه چهره سرشناس اصلاحات در راس حرکت ها و اعتراضات مردمی و حفظ هماهنگی و همبستگی ميان آنان تضمينی است برای عدم انحراف به سمت حرکت های کور و خشونت طلبانه. هم مردم به مهندس، شيخ و سيد خود احتياج دارند و هم آنان محتاج حمايت و حضور مردم خويش اند.
در تلاش برای ترميم حرکتی که نه مديرانه بود نه مدبرانه، آيت الله خامنه ای قصد دارد جمعه آينده در دانشگاه تهران نماز کودتا بخواند، مردم اما نماز کودتا خواندند.
بزودی خبر پذيرش ابطال انتخابات ۲۲ خرداد و تدارک انتخابات جديد را از شورای نگهبان خواهيم شنيد. و بقول شيخ اصلاحات، اين تازه اول داستان است.
Published from gooya news {http://news.gooya.com} Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original source