توافق در مذاکرات هسته ای، فرصتی برای جنبش سبز
hamid_farkhondeh@hotmail.com
با اعلام خبر ابراز رضایت امریکا از پیشرفت در مذاکرات هسته ای با ایران، موافقان حمله نظامی یا تحریم ایران، از این روند نگران گشته اند. در این میانه اما بخش بزرگی از نیروهایی نیز که با هرگونه حمله نظامی یا تحریم اقتصادی مخالفند، به توافق احتمالی امریکا و متحدانش با دولت ایران در مذاکرات ژنو، به دیده بدبینی می نگرند. آنها توافق با دولت کنونی را مشروعیت بخشیدن به احمدی نژاد و اعتبار بخشیدن جهانی به رئیس جمهوری می دانند که در داخل جز میان اقلیتی کوچک، بی اعتبار است. نگرانی های دیگر آنان فراموش شدن حقوق بشر یا چشم فروبستن امریکا به مسئله نقض حقوق بشر در ایران و خطر امضای قراردادهایی ناعادلانه و باج دهانه برخلاف منافع ملی کشور است.
با پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته امریکا واضح بود در کاخ سفید کشتی بان را سیاستی دیگر آمد. آنچه اما در این میان شگفتی آفرید انتخابات ریاست جمهوری ایران و تولد جنبش سبز بود. دولت جدید امریکا ترجیح داد در ماههای پایانی دولت نهم سیاست صبر و انتظار پیش گیرد. در آن هنگام امریکا و متحدانش با توجه به سیاست خارجی ماجراجویانه محمود احمدی نژاد و گسترش موج مخالفت با دولت نهم در داخل کشور، مانند بخش بزرگی از مردم ایران احتمال تغییر در حاکمیت ایران و جایگزینی دولتی معقول تر را دور از انتظار ارزیابی نمی کردند.
گسترش اعتراضات به تقلب در انتخابات، بی اعتباری دولت برخاسته از کودتای انتخاباتی و نیاز آن به کسب یا بهبود مشروعیت داخلی و خارجی، بعنوان مولفه ای جدید، تاثیر خود را بر این دور از مذاکرات هسته ای برجای گذاشت.
نرمش ایران در مذاکرات هسته ای حاصل فشار جنبش سبز است. دولت جدید احمدی نژاد در تلاش است بی اعتباری داخلی را از راه توافق خارجی جبران کند. رئیس دولتی که هفته ها و ماهها در انتظار بیهوده برای دریافت پیام تبریک از سوی شخصیت های سیاسی و مذهبی کشور و سران دیگر دولت ها بسر برده است، و از سویی خود را همچنان با اعتراضات مردم در داخل روبرو می بیند، طبیعی است نشست و برخاست با نمایندگان دول پرقدرت را غنیمت بشمرد. رئیس جمهوری که انتخابات را برده اما آبرو را باخته، به موفقیت در مذاکرات با امریکا و پنج کشور پرقدرت دیگر نیاز دارد تا هم نیم پاسخی برای موقعیت متزلزل خود و دولتش در داخل کشور داشته باشد هم تاحدودی از انزوای بین المللی بیرون آید.
عقب نشینی ایران از مواضع سرسختانه خود در مذاکرات هسته ای، یکی از پیروزی های جنبش سبز است. این جنبش نباید از اینکه احمدی نژاد از نمد مذاکرات هسته ای برای خود کلاهی بسازد، نگران باشد. پاسخ کلاهبرداری انتخاباتی او را جنبش سبز در داخل داده و خواهد داد. البته همه دوستداران منافع ملی ایران باید خواستار روشنگری پیرامون توافقاتی که در جریان است باشند، تا مبادا نمایندگان دولت کنونی، با کوتاه آمدن از منافع ملت ایران بخواهند برای خود اعتبار بخرند.
اما انتقاد از سیاست باراک اوباما یا اعترض به دولت امریکا بخاطر بر سرمیز مذاکره نشستن با دولت احمدی نژاد، ناشی از عدم توجه به اولویت دولت ها در دفاع از منافع ملی خویش است. دولت امریکا و سایر اعضای گروه 5+1 نمی توانند پیگیری برنامه هسته ای ایران را منوط به بر سرکار آمدن رئیس جمهوری معتبر در ایران کنند. روابط بین الملل متاسفانه بر پایه روابط بین دول دمکراتیک بنا نشده است. از میان تقریبا 198 کشور دنیا، اکثریت با نظام های غیردمکراتیک است. این اما نه مانع آن بوده تا همین دول متقلب یا مستبد به عضویت سازمان های جهانی درآیند، نه مانع آن شده تا آنها بر اساس روابط بین الملل با کشورهای دارای نظام دمکراسی مراوده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشند.
اختلافات ایران و امریکا به ترتیب اولویت از نگاه منافع ملی امریکا، پرونده انرژی هسته ای ایران، حمایت ایران از تروریسم، مخالفت با پیمان صلح اسرائیل و فلسطین و رعایت حقوق بشر است. هرچند همه این موضوعات بنوعی با هم مرتبط هستند و برقراری دمکراسی در هر کشور استبدادزده حلال بسیاری دیگر از مشکلات داخلی و خارجی آن کشور نیز خواهد بود، اما واقعگرایانه نخواهد بود از امریکا توقع داشته باشیم همه معضلات این کشور در سیاست خارجی، از جمله اختلافات خویش با ایران را همسنگ ارزیابی کند.
بسیاری از نیروهای سیاسی و صاحب نظران عرصه سیاسی ایران، بحق احمدی نژاد و دولتش را بخاطر بی توجهی به منافع ملی مورد نکوهش قرار داده و می دهند. آنها همواره از این نظر دفاع می کنند که هر دولتی باید درپی تامین منافع ملی کشور خویش باشد. اما هنگامی که صحبت از روابط ایران و امریکا به میان می آید آنها از دولت امریکا توقع دارند اولویت اول مردم ایران که رعایت حقوق بشر است را در صدر یا همردیف مهم ترین اولویت خود بپذیرد. هنگام صحبت از حقوق بین الملل و حق حاکمیت ملی یا حقوق دیگر کشورها واقعگرا هستند اما زمان صحبت از حقوق ملت ایران آرمانگرایانه استدلال می کنند. از باراک اوباما تقاضا دارند دولت احمدی نژاد را به رسمیت نشناسد یا آنکه خواست رعایت حقوق بشر در ایران را همپا و همطراز درخواست توقف غنی سازی اورانیم با نمایندگان دولت ایران مورد مذاکره قرار دهد.
چهار ماه بعد از شروع اعتراضات در ایران نه حکومت توانسته است علیرغم بکارگیری سرکوب و خشونت گسترده جنبش سبز را خفه کند، نه جنبش سبز توانسته است حکومت را وادار به تمکین به خواست های خود کند. هرچند ریزش مداوم در اردوگاه حامیان دولت و آیت الله خامنه ای از یکسو، و بالندگی جنبش سبز از سوی دیگر ادامه دارد. در هنگامه ی جدال بخش بزرگی از مردم ایران با دولت خویش، امریکا نمی تواند رسیدگی به پرونده انرژی هسته ای ایران را معطل تعیین تکلیف ایرانیان با دولت غیرمشروع احمدی نژاد و مسئولان حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد کند.
اتفاقا می توان بدون توجه به خواست یک ملت با دولت حاکم بر آن ملت در مورد مسائل هسته ای، تروریسم یا صلح در هر گوشه از جهان بر سر میز مذاکره نشست، در موردی به توافق رسید یا در جایی با بن بست روبرو شد، اما سرنوشت آینده یک کشور و دست یابی آن به دمکراسی فقط در داخل آن کشور و با تلاش و مبارزات مردمش تعیین و محقق خواهد شد.
توافق امریکا با حکومت معمر قذافی نمونه بارزی از موفقیت مذاکره با دولت مستبدی است که هم پروژه مشکوک اتمی داشت، هم سال ها در صدر حامیان تروریسم بود و هم در صف اول مخالفت با صلح میان اسرائیل و فلسطین جای داشت. هرچند امروز از دمکراسی در لیبی خبری نیست اما توافق با جامعه جهانی جلوی فعالیت های تروریستی لیبی، ماجراجویی های هسته ای معمر قذافی و مخالفت سرسختانه این کشور با صلح در منطقه خاورمیانه گرفته است.
اگر بپذیریم برقراری دمکراسی در ایران نیز مسئله ای است که به دست ملت ایران عملی خواهد شد، اگر بر این باوریم که امریکاستیزی، دشمن تراشی و ماجراجویی حکومت ایران در سیاست خارجی و تقابل میان ایران و امریکا همواره سرپوشی بر بی کفایتی های حاکمان نظام اسلامی و دستاویزی برای سرکوب مخالفان و منتقدان داخلی، تهدید آزادیخواهان و تحدید آزادی بیان بوده است، اگر قبول کنیم که هر دولتی در درجه اول مدافع منافع ملی مردم خویش است، دست یابی احتمالی به توافق در مذاکرات هسته ای ایران و 5+1 در ژنو نه تنها از زاویه منافع ملی امریکا و کشورهای مذاکره کننده قابل درک است، بلکه جنبش سبز ایران می بایست از چنین توافقی استقبال نیز به عمل آورد.
البته آنها که دغدغه منافع ملی ایران و رعایت حقوق بشر در ایران دارند، همواره خواستار شفافیت در مذاکرات و فراموش نگشتن مسئله نقض حقوق بشر در جریان گفتگوهای ایران با طرف های خارجی بویژه امریکا هستند. بعلاوه خودجوش بودن مسیر دمکراسی، تجربه دیگر کشورها و شرایط سیاسی ایران جایی برای درخواستی بیش از حمایت معنوی دیگر دولت ها از مبارزات مردم ایران برای دستیابی به انتخابات آزاد و تعیین تکلیف با مستبدان حاکم، باقی نمی گذارد.
امریکا و دیگر دول غربی نیز بخاطر ماهیت دمکراتیک نظام های حاکم بر این کشورها همواره کم و بیش، بدون در نظر گرفتن اینکه چه حزب یا جناحی در این کشورها بر سر قدرت بوده است، به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کرده اند. فراموش نکنیم که دولت جرج بوش بسیار بیشتر از دولت اوباما درباره موارد نقض حقوق بشر به ایران اعتراض کرد. ولی حاصل اعتراضات تند و تیز و پیوسته ی دولت بوش به حکومت ایران در مورد نقض حقوق بشر همراه با ماجراجویی در سیاست خارجی امریکا، ادبیاتی تنش آفرین و پیش شرط مذاکره با ایران که عملا راهی برای مذاکره و توافق باقی نمی گذاشت، واقعا جز تشنج بیشتر و ادامه بن بست در روابط ایران و غرب چه بود؟ توافق در مذاکرات ژنو را بخاطر شکوفایی جنبش سبز به فال نیک بگیریم هرچند بدست احمدی نژاد صورت گیرد.
اتفاقا می توان بدون توجه به خواست یک ملت با دولت حاکم بر آن ملت در مورد مسائل هسته ای، تروریسم یا صلح در هر گوشه از جهان بر سر میز مذاکره نشست، در موردی به توافق رسید یا در جایی با بن بست روبرو شد، اما سرنوشت آینده یک کشور و دست یابی آن به دمکراسی فقط در داخل آن کشور و با تلاش و مبارزات مردمش تعیین و محقق خواهد شد.
توافق امریکا با حکومت معمر قذافی نمونه بارزی از موفقیت مذاکره با دولت مستبدی است که هم پروژه مشکوک اتمی داشت، هم سال ها در صدر حامیان تروریسم بود و هم در صف اول مخالفت با صلح میان اسرائیل و فلسطین جای داشت. هرچند امروز از دمکراسی در لیبی خبری نیست اما توافق با جامعه جهانی جلوی فعالیت های تروریستی لیبی، ماجراجویی های هسته ای معمر قذافی و مخالفت سرسختانه این کشور با صلح در منطقه خاورمیانه گرفته است.
اگر بپذیریم برقراری دمکراسی در ایران نیز مسئله ای است که به دست ملت ایران عملی خواهد شد، اگر بر این باوریم که امریکاستیزی، دشمن تراشی و ماجراجویی حکومت ایران در سیاست خارجی و تقابل میان ایران و امریکا همواره سرپوشی بر بی کفایتی های حاکمان نظام اسلامی و دستاویزی برای سرکوب مخالفان و منتقدان داخلی، تهدید آزادیخواهان و تحدید آزادی بیان بوده است، اگر قبول کنیم که هر دولتی در درجه اول مدافع منافع ملی مردم خویش است، دست یابی احتمالی به توافق در مذاکرات هسته ای ایران و 5+1 در ژنو نه تنها از زاویه منافع ملی امریکا و کشورهای مذاکره کننده قابل درک است، بلکه جنبش سبز ایران می بایست از چنین توافقی استقبال نیز به عمل آورد.
البته آنها که دغدغه منافع ملی ایران و رعایت حقوق بشر در ایران دارند، همواره خواستار شفافیت در مذاکرات و فراموش نگشتن مسئله نقض حقوق بشر در جریان گفتگوهای ایران با طرف های خارجی بویژه امریکا هستند. بعلاوه خودجوش بودن مسیر دمکراسی، تجربه دیگر کشورها و شرایط سیاسی ایران جایی برای درخواستی بیش از حمایت معنوی دیگر دولت ها از مبارزات مردم ایران برای دستیابی به انتخابات آزاد و تعیین تکلیف با مستبدان حاکم، باقی نمی گذارد.
امریکا و دیگر دول غربی نیز بخاطر ماهیت دمکراتیک نظام های حاکم بر این کشورها همواره کم و بیش، بدون در نظر گرفتن اینکه چه حزب یا جناحی در این کشورها بر سر قدرت بوده است، به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کرده اند. فراموش نکنیم که دولت جرج بوش بسیار بیشتر از دولت اوباما درباره موارد نقض حقوق بشر به ایران اعتراض کرد. ولی حاصل اعتراضات تند و تیز و پیوسته ی دولت بوش به حکومت ایران در مورد نقض حقوق بشر همراه با ماجراجویی در سیاست خارجی امریکا، ادبیاتی تنش آفرین و پیش شرط مذاکره با ایران که عملا راهی برای مذاکره و توافق باقی نمی گذاشت، واقعا جز تشنج بیشتر و ادامه بن بست در روابط ایران و غرب چه بود؟ توافق در مذاکرات ژنو را بخاطر شکوفایی جنبش سبز به فال نیک بگیریم هرچند بدست احمدی نژاد صورت گیرد.