یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹

چرا اکبر گنجی چهره ای تیره از جنبش سبز ارائه می دهد؟

حمید فرخنده

hamidfarkhondeh@hotmail.com

آقای اکبر گنجی در سخنان اخیر خود تحت عنوان "زمینه‌ها و محرک‌های تداوم جنبش دموکراسی‌خواهی ایران" در کلیسای کارتویزر کلن در ورای گفتارهای طولانی و همیشگی خویش درباره دمکراسی، نحوه گذار به آن و چگونگی برخورد به گذشته، درباره موقعیت جنبش سبز به نکاتی اشاره اشاره داشت که درخور تامل است.

درحالیکه اخیرا مهندس میرحسین موسوی شایعه اختلاف بین ایشان و آقایان کروبی و خاتمی را تکذیب کردند، بر مشورت و دیدار مکرر با آنان تاکید کردند و پاسخ شایسته ای به نویسندگان روزنامه رسالت دادند، آقای گنجی همچنان از اختلاف میان رهبران جنبش سبز می گوید. یکی از دستاوردهای جنبش سبز شفاف تر و صریح تر شدن سخنان سید محمد خاتمی بوده است. آقای خاتمی چند روز پیش در سخنرانی به مناسبت سی امین سالگرد جنگ ایران و عراق از خانواده های باکری و همت در برابر هجمه سرداران کودتاچی و توهین های روزنامه کیهان باشجاعت و صراحت دفاع کرد و حتی خواستار به میدان آمدن همرزمان پیشین اما ساکت همت و باکری برای دفاع از ارزش ها و آرمان هایی شد که این سرداران بی مدعا برای آن کشته شدند.

چرا علیرغم تکذیب رهبران جنبش سبز آقای گنجی از اختلاف میان آنان سخن می گوید؟ البته از آنجا که آقای گنجی از دوره دوم دولت محمد خاتمی با اصلاح طلبان وداع سیاسی کرد، اکنون نیز مایل است میان جنبش اصلاحات و جنبش سبز که هم از نظر نیروهای رهبری کننده آن و هم از نظر خواسته های مطرح شده در آن، عمدتا تداوم جنبش اصلاحات اما به شکلی دیگر است، تمایز قائل شود.

جنگ آقای گنجی با فقیهان اسلامی شیعه در عرصه اندیشه سیاسی و جدال روشنفکری مذهبی و دیدگاهای سنتی از مذهب اسلام در میدان برخورد اندیشه ها و عقیده ها، البته محترم است. جنبش سبز اما با فقیهان سر جنگ ندارد. هم اکنون بخشی از یاوران بزرگ جنبش اعتراضی مردم ایران در زمره فقیهان هستند. فقهایی که با تفسیر ظلم ستیزانه و دمکراسی خواهانه خود نقش مهمی در حمایت از خواست های آزادیخواهانه و عدالتخواهانه جنبش سبز داشته اند. فقیهانی همچون آیت الله فقید منتظری، آیات عظام یوسف صانعی، بیات زنجانی و دستغیب آشکارا در مقابل تهاجم و تجاوز دستگاه ولایت فقیه و دولت کودتا ایستادند و ایستاده اند. حتی سکوت و اعتراض ضمنی برخی دیگر آیات عظام نیز بطور نسبی کمکی به جنبش سبز بوده است. طی شانزده ماهی که از تولد جنبش اعتراضی اخیر می گذرد، مردم ایران شاهد بودند و هستند چگونه بیوت این مراجع عالیقدر مورد هجوم اراذل و اوباش و ماموران نه چندان گمنام امام زمان قرار گرفت. جنبش سبز و رهبران و فعالان آن نه تنها با فقیهانی که از خواست های جنبش حمایت می کنند مسئله ای ندارند بلکه به پاسداشت هزینه هایی که آنان، خانواده ها و شاگردانشان پرداخته و می پردازند برای آنان ارج و احترام ویژه ای نیز قائل هستند.

حتی اگر عده ای با مطرح کردن مداوم امام زمان و لایروبی جاه جمکران قصد سوءاستفاده از باورهای مذهبی بخشی از مردم ایران داشته باشند، جنبش سبز اما نه با امام زمان سرجنگ ندارد و نه اصولا مطرح کردن بحث های اعتقادی از این دست را به سود جنبش سبز می داند. جنبش سبز و رهبرانش در عین مخالفت صریح با اشاعه خرافه و خرافه پرستی، به باورها و اعتقادات مردم احترام می گذارند. تاکیدات مکرر آقای گنجی به عدم وجود امام زمان، شاید برای ایشان و دوستانشان که سال ها با این اعتقادات زیسته اند نوعی جبران مافات باشد و یا حتی نوعی ادای دین به جوانان باورمندی باشد که شاید بخاطر تعالیم ایشان و دوستانشان در باورهای مذهبی خود سرسخت شدند، اما نه تنها یار شاطری برای رهبران جنبش سبز در داخل کشور نیست بلکه بار خاطر آنها نیز می شود.

آقای گنجی دیندار همواره بحث هایی مطرح می کند، آن هم نه در جایگاه یک روشنفکر مذهبی، بلکه در قامت یک فعال سیاسی، که متعلق به حوزه اعتقادات و باورهای مذهبی مردم هستند و در عرصه سیاسی مناقشه برانگیز. شبح تجربه تحول ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق در سال 54، مارکسیست شدن بخش بزرگی از رهبران و فعالان این سازمان و زخم چرکینی که این تحول و آن هم با آن شیوه لااقل در بخشی از فعالان سیاسی کشور از افق های فکری گوناگون پدید آورد، بر فراز بحث ها و گفتارهای آقای اکبر گنجی در پرواز است. خوشبختانه جامعه امروز ایران از حیث رشد فکری و بلوغ سیاسی، هم در سطح رهبران هم در میان مردم، قابل مقایسه با آن سال ها نیست، اما جنبش نوین مردم ایران در مقابل جبهه کودتا و ولایت مطلقه فقیه، نیازی به باز کردن جبهه جدیدی میان نیروهای خودی ذیل عنوان باورمندان به امام زمان یا غیرباورمندان به امام دوازدهم یا معتقدان به پرداخت وجوهات به فقیهان یا غیرمعتقدان به این امر ندارد.

آقای گنجی در سخنان خود تلویحا برخی چهره ها و شخصیت های فعال در جنبش سبز را مورد انتقاد قرار داد که چرا در مرخصی های خود سکوت پیشه می کنند. معلوم نیست چرا آقای گنجی بجای احترام به انتخاب یا سکوت و کم حرفی برخی از زجرکشیده ها و هزینه داده ها، به سکوت آنها اعتراض می کند. شاید آنها برای تجدید قوا یا بخاطر خانواده و فرزندان خویش یا از روی تاکتیک سیاسی چنین راهی را برگزیده اند. آیا شایسته است آقای گنجی که خود از هزینه داده ها و رنج کشیدگان راه پرسنگلاخ دمکراسی در ایران و از طرفداران حقوق فردی اشخاص است، آن هم از خارج کشور بر آنان خرده گیرد؟

شگفت انگیز است آقای گنجی که منادی دمکراسی، برخورد منصفانه با گذشته سیاسی افراد و جریان های سیاسی و همبستگی و اتحاد و اعتمادآفرینی است، خود بگونه ای می نویسد، می گوید و می خواهد که نه با منش انصاف نزدیک است نه با روش و ادبیات اعتمادآفرین خوانایی دارد و نه حاوی احترام به حق انتخاب افراد در چگونگی و میزان پرداخت هزینه مبارزه سیاسی است.

استکهلم- سوم اکتبر 2010

هیچ نظری موجود نیست: