پنجشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۶

درباره بزرگی و شجاعت،
نامه ای به اکبر گنجی


حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com


آقای گنجی؛
نورافشانی شما بر تاریکخانه ی اشباح شروع بازی با مرگ بود. مقالات و سخنرانی های شما در افشای دست های پشت پرده قتل های زنجیره ای، به همان اندازه که رسواگر باندهای مافیایی قدرت و جنایت بود، اسناد شجاعت و از خودگذشتگی شما نیز بود. از همان آغاز دل های آزادگان همراهتان بود و آرزو داشتند هر کجا هستید به سلامت باشید. اگر در زندان، نگرانی از سرنوشت و آینده مردمسالاری در ایران شما را به نوشتن "مانیفست جمهوری خواهی" واداشت، همزمان نشان دادید که آماده اید جسم تان را نیز در راه دفاع از عقاید خویش و مبارزه برای مردمسالاری هزینه کنید. بی شک حتی دشمنان شما نیز در ضمیر تاریک خویش راهی جز ادای احترام به شهامت و استقامت شما نداشته و ندارند. همین نقطه قوت شما اما برخی اوقات در نوشته های شما، از جمله در نامه اخیرتان به همه، به نقطه ضعف شما تبدیل می شود.

شما در آستانه نهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری مدتی کوتاه از زندان آزاد شدید. در آن زمان همه را به تحریم انتخابات دعوت کردید. شما و برخی دیگر از فعالین سیاسی داخل و خارج کشور به سهم خود ، اصلاح طلبان به تنگنا افتاده، از جمله بخاطر عمل کردها یا عمل نکردهای خودشان، را با دعوت به تحریم انتخابات بیش از پیش در تنگنا قرار دادید. مقالات و مصاحبه های شما در آن زمان سرشار از خوشبینی در مورد شروع نافرمانی مدنی در پی تحریم انتخابات بود. زمینه ی آماده برای تحریم و رویگردانی مردم و بویژه جنبش دانشجوئی از اصلاح طلبان را خوشبینانه نوعی فراهم بودن شرایط برای نیروی سومی دانستید که می خواست با گفتن "نه" هم به اقتدارگرایان و هم به اصلاح طلبان، راه سومی در پیش گرفته و جنبش نوی دمکراسی خواهی در کشور را سامان دهد. تحریم انتخابات موفق به شکست دادن اصلاح طلبان شد اما پیروزی محمود احمدی نژاد به تدریج هزینه فعالیت سیاسی در کشور را بالا برد و نافرمانی مدنی مد نظر شما علیرغم افزایش سرکوب، زمینه ای برای عملی شدن نیافت. بعد از آزادی از زندان بخاطر مشاهده رکود فعالیت های سیاسی در سطح کشور در مقالات و مصاحبه های خویش البته همواره بر این تاکید داشتید که دمکراسی هزینه ای دارد که اگر خواهان برقراری آن در ایران هستیم، باید آن را بپردازیم. برای آزادی و دمکراسی حاضر شدید گرانترین بها را بپردازید. به همین دلیل شما مناسب ترین فرد برای توجه دادن مردم و نخبگان سیاسی کشور بر هزینه تحول خواهی در ایران هستید. تناقض اما در این جاست که شما از یکسو مردم را به پرداختن هزینه دعوت می کنید و در نامه خود نیز "همه" را مورد انتقاد قرار می دهید که چرا هزینه نمی پردازند، ولی از سوی دیگر نتیجه ی عملی راهبرد سیاسی شما، یعنی دعوت به تحریم انتخابات، بالا رفتن هزینه ی مبارزه سیاسی در کشور بود.

شما در گفته ها و نوشته های خویش بعد از آزادی از زندان و خروج از کشور، از بدتر شدن شرایط فعالیت سیاسی و فرهنگی نسبت به دوره در قدرت بودن اصلاح طلبان سخن گفتید و می گویید. بخش بزرگی از انرژی و فعالیت شما و همفکرانتان که به سهم خود با تحریم انتخابات ریاست جمهوری ناخواسته به پیروزی کاندیدای جناح نظامی اقتدارگرایان کمک کردید، به افشاگری درباره افزایش فشارهای های دولت احمدی نژاد بر فعالین سیاسی، جامعه مدنی ایران، سازمان های دانشجویی و روزنامه نگاران صرف شده است. موضوعی که البته با روی کارآمدن اقتدارگرایان دور از انتظار نبود.

آقای گنجی؛
شما در نامه ی اخیر خود آشفته از دستگیری های اخیر، شدت یافتن سرکوب دانشجویان و عدم واکنش مردم، محترمانه و با ضمیر اول شخص مفرد همه ی آنها که برای مقابله با موج جدید دستگیری ها و فشارهای وارده بر فعالین سیاسی برنمی خیزند و اعتراض نمی کنند را "پست" و "زبون" خوانده اید.
چنانکه مشاهده می کنید ظاهرا همه توان پرداخت هزینه گزاف شما را برای کالای دمکراسی ندارند. اما به همان اندازه که بدون پرداخت هزینه، دستیابی به دمکراسی ممکن نیست، توقع پرداخت هزینه های سنگین از سوی نخبگان سیاسی و مردم نیز دور از واقعیت و دیدگاهی اراده گرایانه است. نقش نیروهای سیاسی و نخبگان جامعه کمک به فراهم آمدن شرایطی است که در آن هزینه فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چنان باشد که عده هرچه بیشتری از اقشار مختلف مردم حاضر به پرداخت آن باشند. همواره در شرایط سخت فعالیت سیاسی عده ای از نخبگان سیاسی هزینه های زیادی را می پردازند، که شما نمونه بارز آن هستید. اگر آمادگی رهبران سیاسی و نمایندگان منتخب مردم برای پرداخت هزینه قابل تقدیر است و به تشویق افکار عمومی برای پرداخت هزینه می تواند بیانجامد، اما دمکراسی از آنجا که مبنایش مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش است، بیش از اینکه محتاج پرداخت هزینه های زیاد از سوی قهرمانانی مانند شما باشد، نیازمند هزینه های هرچند کم اما از سوی بخش بزرگی از مردم است.

آقای گنجی؛
علیرغم تجربه تلخ و گرانبهای تحریم انتخابات در" نامه ای به همه"[1] بوی دعوت به تحریم انتخابات آتی مجلس از سوی شما می آید. بوی "حقارت و زبونی" شرکت مردم در انتخابات آینده ی مجلس. بوی پست و بی ارزش خواندن تلاش آنهایی که می خواهند علیرغم مشکلات، وارد صحنه ی مبارزه ی قانونی برای پیش برد اصلاحات از راه شرکت در انتخابات مجلس هشتم شوند. ناپیگیری اصلاح طلبان در دوران قدرت شما را چنان از دوستان دیروز خود سرخورده کرده است که متاسفانه آنها را یکسره کسانی دانسته اید که "جز رفتن به مجلس و دولت هدف دیگری ندارند." با عبدالله مومنی هم نظر شده اید که " اینان برای رسیدن به قدرت هر خفت و خواری را تحمل می کنند، تمام شعارهای آزادیخواهانه را کنار نهاده برای آنکه توسط شورای نگهبان تایید شوند به شعارهای دهه شصت بازگشته اند."[1]
ایراد اصلی این سخنان این نیست که از جاده ی انصاف بدورند، تاسف بزرگ تلاش شما برای نادیده گرفتن دوستان اصلاح طلب خویش است. نیروهایی که با همه ایراداتشان، نیروی اصلی درگیر در صحنه سیاسی داخل کشور با اقتدارگرایان هستند. نیروهایی که دارای سازمان و تشکیلات در بین مردم هستند و در جامعه امکانات مادی و معنوی دارند. اگر آنها با همه ی عیب ها، سازشکاری ها و نزدیکی یشان نتوانند اقتدارگرایان را چند گام به عقب وادارند شما با تمام حسنها، سازش ناپذیری ها و فاصله تان نخواهید توانست چند سانتی متر به عقب برانید.

تهییج و تشویق مردم برای دفاع از دانشجویان، روزنامه نگاران و دیگر فعالین سیاسی در بند تلاشی ارزشمند است. صحبت از "حقارت و زبونی" و اصرار بر نادیده گرفتن دیگر نیروهای تحول خواه در داخل کشور اما حکایت از درک اراده گرایانه ی شما از تحولات اجتماعی دارد. درکی رادیکال که هرچه بیشتر از اهمیت دست یابی به اجماعی با دیگر نیروهای مبارز داخل کشور و مالا مبارزه سیاسی موثر فاصله می گیرد.
آرزو ندارم که در این شرایط در ایران می بودید، چراکه بی شک بار دیگر شما را روانه ی زندان و سلول انفرادی می کردند، اما برایتان آرزو نیز نمی کنم که در خارج از کشور بمانید و به یکی از صدها صدایی تبدیل شوید که میزان رادیکالیسم شان نسبت معکوس دارد با تاثیرشان در صحنه سیاسی داخل کشور.


زیرنویس

1. درباره حقارت و زبونی، نامه ای به همه، اکبر گنجی، گویا نیوز، سه شنبه 9 مرداد 86
http://news.gooya.eu/politics/archives/2007/07/061860.php#more