یکشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۵


سازمان سیاسی یا "دفتر مطالعات اجتماعی"؟
(نقدی بر نوشته خانم مریم سطوت در سایت ایران امروز)

حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com

خانم مریم سطوت در مقاله ای در"ایران امروز" با عنوان "انتخابات شوراها و اپوزیسیون، تکرار یک خطا"(1) با اشاره به انتخابات اخیر در ایران در مورد اپوزیسیون خارج از کشور و دعوت به شرکت و یا تحریم انتخابات به ارائه گزاره هایی پرداخته است که با توجه به نقش ایشان به عنوان یک فعال سیاسی، قابل توجه است. خانم سطوت ضمن اینکه بدرستی نیروهای مختلف سیاسی را به دفاع از استدلال های خود بدون شماتت دیگران دعوت کرده، در عین حال معتقد است:

1. دعوت به تحریم و یا شرکت در انتخابات از سوی اپوزیسیون خارج از کشور تاثیر بسیار ناچیزی در نتیجه انتخابات در داخل کشور دارد.
2. فعال بودن در عرصه انتخابات به معنای دعوت به شرکت و یا تحریم انتخابات نیست.

یکی از معضلات و یا ویژگی های جوامع در حال گذار جابجایی و یا در هم تنیده شده نقش نهادهای مختلف یا شخصیت های علمی، سیاسی و فرهنگی است. روزنامه ها در نبود احزاب سیاسی نقش سنگین این نهادها را بر دوش می کشند و چه بسا سیاستمدارانی که بجای عمل به وعده های انتخاباتی خود تبدیل به فیلسوف و یا عالمان بی عمل می شوند. یک اثر هنری نیز بعید نیست بدون نیت خالق آن باعث برداشت ها و تفسیرهای خاص سیاسی شود و اعتراض یک هنرمند یا نویسنده به سانسور می تواند وی را در اذهان عمومی به جایگاه یک شخصیت سیاسی ارتقاء دهد. البته ممکن است در نادر مواردی بتوان هم دانشمند و فیلسوف بود، هم سیاستمداری موفق و مسئول و هم حتی هنرمندی خلاق.
یکی ازایرادات مهمی که از آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوریش گرفته می شد این بود که ایشان در جایگاه رئیس جمهور بیشتر به زبان دانشمندان و اساتید دانشگاه در داخل و خارج کشور در مزیت آزادی و مذمت بنیادگرایی و استبداد سخن می گفت تا به عنوان یک سیاستمدار مسئول در برابر آرای مردمی که وی را برگزیدند.
خانم مریم سطوت نیز به عنوان یکی از فعالان سیاسی اپوزیسیون و از مسئولان اتحاد جمهوریخواهان ایران نگاهی به موضعگیری نیروهای سیاسی اپوزیسیون در مورد انتخابات دارد که با جایگاه ایشان همخوانی لازم را ندارد.
گزاره خانم سطوت در مورد سهم بسیار ناچیز دعوت به تحریم و یا شرکت در انتخابات از سوی اپوزیسیون خارج از کشور در نتیجه انتخابات هرچند تاحدودی درست است، اما نباید فراموش کرد که این تاثیر ناچیز در هر حال سهم و نقشی است، هرچند کم. از آن گذشته دعوت به شرکت یا تحریم انتخابات مختص اپوزیسیون خارج از کشور نیست و برخی از نیروها و شخصیت های سیاسی در اپوزیسیون داخل کشور نیز همواره در آستانه انتخابات دعوت به تحریم یا شرکت در انتخابات کرده اند، هرچند طبیعتا اپوزیسیون داخل کشور در هر دو مورد شرکت و یا دعوت به تحریم، نقش موثرتری ایفا می کند. به همان اندازه که دعوت نهضت آزادی و بخشی از ملی-مذهبی ها به شرکت در انتخابات در نتیجه انتخابات موثر بوده است، دعوت برخی از دیگر نیروها و شخصیت های سیاسی مانند دفتر تحکیم وحدت و یا اکبر گنجی و ناصر زرافشان به تحریم انتخابات نیز در نتیجه آن به نوبه خود موثر بوده و هست.
نکته دیگری که باید به آن اشاره داشت این است که انتقاد طرفداران شرکت در انتخابات فقط معطوف به سازمان ها و شخصیت های سیاسی تحریم کننده نیست، بلکه آنها اصولا عدم مشارکت بخشی از مردم در انتخابات به نفع کاندیداهای اصلاح طلب یا مستقلی که می توانند منشاء اثرات مثبتی در سطح محلی و یا در ابعاد ملی باشند را نادرست ارزیابی
می کنند. به دیگر سخن مخاطبان مشارکت طلبان هم سازمان ها و شخصیت های سیاسی تحریم کننده هستند و هم مستقیما آن بخش از مردمی که سرخورده و خسته از کندی و یا بن بست اصلاحات در انتخابات شرکت نمی کنند. به همین صورت نیز تحریم کنندگان فقط سازمان ها و شخصیت های سیاسی مشارکت طلب را مورد انتقاد قرار نمی دهند، بلکه مستقیما آن دسته از مردم که به امید انجام اصلاحات در چارچوب جمهوری اسلامی راه مشارکت در انتخابات برمی گزینند را از این کار برحذر می دارند.
خانم سطوت سهم ناچیز اپوزیسیون خارج از کشور که دعوت به تحریم و یا شرک در انتخابات می کنند در نتیجه نهایی انتخابات را دلیلی برای بی اهمیت بودن این هردوی راهبرد سیاسی در مقابل فعالیت دراز مدت و یا میان مدت می داند. این درحالیست که در سال های اخیر هم در کشورهای دیگر و هم در ایران شاهد مواردی بوده ایم که فاصله میان برنده و بازنده انتخابات بسیار اندک بوده است. بطور مشخص در دور نهم انتخابات ریاست جمهوری در ایران تحریم نقش تعیین کننده ای در شکست مصطفی معین کاندید اصلاح طلبان در دور اول و پیروزی محمود احمدی نژاد در دور دوم انتخابات داشت. اگر بپذیریم که حدود 20 درصد از مردم در هر حال حتی در مهمترین انتخابات شرکت نمی کنند، در انتخابات ریاست جمهوری نهم حدود 15 میلیون از واجدین شرایط آگاهانه به علت دلخوری و یا دلسردی از اصلاح طلبان، انتخابات راتحریم کردند. آمار نشان می دهد که اگر تنها 10 تا 12 درصد از تحریم کنندگان یعنی حدود یک میلیون و هفتصد هزار نفر، راه مشارکت را برگزیده بودند، مصطفی معین بجای احمدی نژاد به دور دوم راه می یافت.

گزاره دوم خانم سطوت در مورد کم اهمیت بودن دعوت به شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات از زاویه ی فعالیت سیاسی اپوزیسیون خارج از کشور نیز چندان خالی از اشکال نیست. اساسا موجودیت و هویت یک نیروی سیاسی به موضعگیری اش در مقابل رویدادهای سیاسی از جمله فرصت های انتخاباتی وابسته است. برای یک سازمان سیاسی البته بسیار مهم است که ارزیابی دقیقی از پایگاه مردمی و میزان تاثیر گذاری خود در افکار عمومی داشته باشد، اما بنا به سرشت خود نمی تواند ارائه و اشاعه نظر سیاسی خود را منوط به میزان تاثیرگذاری آن نظر در میان مردم و گستردگی و یا محدود بودن مخاطبان کند. هر حزب، نیرو و یا شخصیت سیاسی هر لحظه که فاقد نظر و یا موضعگیری مشخص در مورد یک رویداد سیاسی و یا آمادگی دعوت مردم به برگزیدن مناسب ترین راه ممکن در شرایطی خاص باشد، از جایگاه تعریف شده ی نیرو و شخصیت سیاسی فاصله می گیرد و به جایگاه فیلسوف و دانشمند علوم اجتماعی نزدیک می شود. دارا بودن راهبرد مشخص در بزنگاههای مختلف سیاسی بویژه در آستانه انتخابات و بخصوص هنگامی که نیروی اپوزیسیون خود را حامل راه سومی می داند که می خواهد با راهکارهای سیاسی خود مردم را از اجبار برگزیدن یکی از جناحهای اصول گرا و یا اصلاح طلب نظام نجات دهد، بسیار مهم است. چگونه می شود به نام فعالیت درازمدت، در مسئله مهم انتخابات استدلال سودمند بودن مشارکت و دعوت به شرکت در انتخابات و یا روشنگری در مورد زیانمند بودن آن و دعوت به تحریم را به گوشه ای نهاد و در عین حال در مقام یک حزب، سازمان و یا شخصیت سیاسی به دنبال کسب اعتبار سیاسی و گسترش پایگاه خود در میان مردم نیز بود؟ چگونه یک سازمان سیاسی یا یک سیاستمدار می تواند شرکت کردن در انتخابات را به همان اندازه درست بداند که شرکت نکردن در آن را؟ هرچند این گزاره آخر از خانم سطوت نیست ولی هستند کسانی که برخی اوقات چنین نظراتی ابراز می دارند. البته می شود مثلا به عنوان عضو یا مشاور دفتر مطالعات اجتماعی و یا دانشمند علوم اجتماعی و سیاسی شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات و نتایج آن را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد و مقید به موضعگیری نیز نبود.

نیروی سیاسی بدون راهبرد سیاسی معنای وجودی خود را از دست می دهد. اتفاقا همین پافشاری بر نظرات و راهکارهای سیاسی خود ضمن احترام به عقاید مخالف است که اگر درستی آنها ثابت شود، سرمایه ی یک نیرو و یا شخصیت سیاسی برای کسب اعتماد عمومی و ایفای نقش در آینده است. دعوت شاپور بختیار به آرامش و هشدارش در مورد خطردرهم آمیختن دین و دولت را در بحبوحه انقلاب هیچ کس نشنید یا نخواست بشنود، اما تنها با گذشت دو سه سال درستی پیش بینی های وی ثابت شد و اعتبار و احترام او در افکار عمومی ایرانیان از همین روست.


توضیح: چون مسئولین سایت ایران امروز از چاپ این نقد خودداری کردند، این مطلب برای گویانیوز ارسال گردید.


زیرنویس
1. انتخابات شوراها و اپوزیسیون، تکرار یک خطا، مریم سطوت، سایت ایران امروز، شنبه دوم دیماه 1385
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/11444/



جمعه، دی ۰۱، ۱۳۸۵



انتخابات 24 آذر و پیام هایش


حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com

علیرغم عدم اعلام قطعی نتایج انتخابات و ادامه جنگ روانی ستادهای انتخاباتی هر سه ائتلاف شرکت کننده در انتخابات، نتایج تاکنون اعلام شده حاکی از پیروزی نسبی ائتلاف اصلاح طلبان در تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور است. در تهران شاهد پیروزی قاطع هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان و اختلاف رای یک میلیونی وی با محمد تقی مصباح یزدی پدر فکری-سیاسی محمود احمدی نژاد هستیم. گزارش ها رسمی و نیمه رسمی حکایت از شکست قطعی یا نسبی طرفداران دولت در هر سه انتخابات های شوراها، مجلس خبرگان و میاندوره ای مجلس است. میزان مشارکت در کل کشور حدود 60% و در تهران 35 تا 40% اعلام شده است. اگر اراده ای برای دخالت و تغییر نتایج آرا در آخرین ساعات قبل از اعلام نهایی نتایج انتخابات در کار نباشد، پیام های مردم در انتخابات 24 آذر را می توان چنین بررسی و جمع بندی کرد:


1. استقبال دوباره مردم از صندوق های رای: اقبال دوباره مردم به اصلاح طلبان حکایت از آشتی دوباره مردم با صندوق های رای دارد. هر چند استقبال مردم یادآور پیروزی های اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری هفتم و هشتم و یا انتخابات مجلس ششم نیست، اما پیروزی نسبی آنها گویای آن است که سیاست انتخاب میان "بد" و "بدتر" در میان بخشی از مردم که در سه انتخابات گذشته اصلاح طلبان را از آرای خود محروم ساختند، کارسازتر یا پذیرفته شده تر گشته است. افزایش مشارکت در شهرهای بزرگ بخصوص در تهران چشمگیر است. در دور دوم انتخابات شوراها تنها حدود 12 درصد از واجدین شرایط در انتخابات شوراها در تهران شرکت کردند درحالیکه میزان مشارکت در انتخابات اخیر حداقل سه برابر شده است. باوجود اینکه درصد زیادی از واجدین شرایط در تهران در انتخابات شرکت نکردند اما افزایش 300 درصدی میزان مشارکت به روشنی حکایت از آن دارد که چهار سال حاکمیت اقتدارگرایان و اصولگرایان بر شورای شهر تهران، تغییرات در مدیریت و محتوای روزنامه همشهری و بسته شدن امکانات فرهنگی شهرداری تهران و پیامدهای منفی یکدست شدن حاکمیت، شهروندان تهرانی را به واکنش واداشته است.

2. شکست عوام فریبی: شکست حامیان محمود احمدی نژاد گویای "نه" بزرگ مردم به عوام فریبی در داخل کشور، تشنج آفرینی و ماجراجویی در سیاست خارجی و تسلط نظامیان بر ارکان کشور است. در هر کشوری اولین انتخابات بعد از روی کار آمدن یک دولت جدید، گویای نمره مردم به کارنامه دولت جدید است. نتایج تاکنون اعلام شده ی انتخابات 24 آذرماه گویای نمره منفی به دولت محمود احمدی نژاد در هر سه انتخابات همزمان، شوراها، مجلس خبرگان و میاندوره ای مجلس است. مردم به دولت و حامیانش فهماندند که "رایحه خدمت" آنچنان که دولتیان
می پندارند خوشبو نیست. اختلاف یک میلیونی آرای هاشمی رفسنجانی با مصباح یزدی پدر معنوی رئیس جمهور در انتخابات خبرگان، هم مخالفت آشکار با سیاست های دولت محمود احمدی نژاد، هم نوعی مخالفت با یکدست شدن حاکمیت و هم گویای مقاومت رای دهندگان در برابر افزایش قدرت مخالفان جمهوریت نظام است.

3. بازگشت هاشمی رفسنجانی: پیروزی قاطع رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بعد از دو شکست سنگین در انتخابات مجلس ششم و انتخابات ریاست جمهوری نهم گویای واکنش مردم در برابر یکدست شدن حاکمیت اقتدارگراست. به نظر می رسد شرکت محمد تقی مصباح یزدی در انتخابات خبرگان و حمایت احمدی نژاد و حامیانش از وی نقش عدویی را داشته است که سبب خیر هاشمی رفسنجانی شده است. بسیاری از ناظران بعد از شکست سنگین هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته و تخریب وی از سوی احمدی نژاد و حامیانش، دوران وی در قدرت را پایان یافته می دانستند. از این روست که اول شدن وی در لیست کاندیداهای مجلس خبرگان از تهران، پیروزی شخصی بزرگی نیز برای هاشمی رفسنجانی محسوب می شود.

4. نارضایتی از اصلاح طلبان: علیرغم افزایش چشمگیر میزان مشارکت در تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور، نباید از نظر دور داشت که عده ای زیادی از واجدین شرایط در این شهرها همچنان شرکت نکردن در انتخابات را برگزیدند. با توجه به میانگین مشارکت در سطح کشور و همچنین با در نظر داشتن کم اهمیت تر بودن انتخابات شوراها در شهرهای بزرگ برای رای دهندگان نسبت به انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس، اگر سهم بی تفاوت ها را حدود 30 تا 40% در نظر بگیریم، باید بپذیریم که حدود 20 تا 30 % مردم، علیرغم علاقه مندی به سرنوشت شهر و کشورشان، آگاهانه و بخاطر نارضایتی از اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نکردند. پیام آنها را بیش از هر کس اصلاح طلبان باید بشنوند. اگر آنها شجاعانه به نقد کارنامه خویش در هشت سال قدرت پرداخته بودند، امروز توانسته بودند آرای بخش بزرگی از تحریم کنندگان را به خود اختصاص دهند و در این صورت بعید نبود که تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور نیز شاهد مشارکت 60 درصدی و حتی بیشتر شهروندان در انتخابات شوراها باشند.

5. زیر سوال رفتن بیش از پیش سیاست تحریم: شرکت حدود 60 در صد از واجدان شرایط در انتخابات بار دیگر نادرستی سیاست تحریم را نشان داد. در دور نهم انتخابات ریاست جمهوری و یا انتخایات مجلس هفتم علیرغم دعوت برخی نیروهای سیاسی به تحریم، حداقل 50 درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. اهرم های حکومت برای به پای صندوق کشیدن بخشی از مردم بعلاوه ی آرای سنتی که متعلق به اصول گرایان و یا محافظه کاران است، وجود عرصه ای نسبی برای شرکت اصلاح طلبان و عدم داشتن بدیلی در برابر تحریم، همه گویای ناموفق بودن سیاست تحریم در شرایط کنونی ایران است. موضوعی که انتخابات اخیر نیز مهر تایید بر آن گذاشت. از آن گذشته استدلال تحریم کنندگان بخصوص در مورد شرکت نکردن در انتخابات شوراها، ضعیف تر از دیگر انتخابات هست. با توجه به اینکه انتخابات شوراها بخصوص در شهرهای کوچک و روستاها خصلتی محلی دارد، دعوت مردم به تحریم انتخابات شوراها یعنی فراخواندن آنها به بی توجهی به برگزیدن کاندیدایی است که احتمالا می تواند منشا تفییرات مثبتی در زندگی روزمره آنها باشد. مشارکت نزدیک به 80 درصدی مردم در برخی از شهرهای کوچک و حتی صددرصدی مردم در برخی از روستاها نمایانگر اهمیت این انتخابات در زتدگی روزمره آنهاست. حال پیداست که اگر این بخش از مردم کشور بشنوند عده ای صدها بلکه هزاران کیلومتر دور از شهر و روستای محل زندگی شان آنها را به تحریم فرامی خوانند، تا چه اندازه چنین فراخوانی برای آنها بی معنی و غیر قابل هضم جلوه می کند. بی شک توجه به همین نکته است که بخشی از مخالفان شرکت در انتخابات در داخل کشور را بر آن داشت تا اگر مردم را به شرکت در انتخابات به نفع اصلاح طلبان دعوت نکردند، آنها را به تحریم نیز فرانخوانند بلکه از مردم بخواهند در صورتی که قصد شرکت در انتخابات دارند، به مخالفان آزادی و اقتدارگرایان رای ندهند.(1،2)

6. نمره ی منفی دیگری در کارنامه دولت: سردرگمی اولیه در نحوه شمارش آرا، تعلل در شمارش آرا، اظهارات ضد و نقیض مسئولین ستاد انتخابات کشور، اعتراف به عدم آمادگی کافی برای شمارش سریع آرا، عدم شفافیت در ستاد انتخابات کشور و اطلاع رسانی قطره چکانی همگی نشانه ناکارآمدی وزارت کشور و باعث ثبت نمره منفی دیگری در کارنامه دولت محمود احمدی نژاد است.


زیرنویس

1. طرح نکاتی تحلیلی و روشنگر در ارتباط با شوراها، سایت عصر نو
http://asre-nou.net/1385/azar/14/m-melli-mazhabiha.html

2. فراخوان سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی( ادوار تحکیم وحدت)

پنجشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۵


انتخابات شوراها از دو نگاه

حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com


از انتخابات مجلس خبرگان، بازی بین خودی ترین خودی ها ی حلقه ی قدرت که بگذریم، در سردی خزان اصلاحات، انتخابات شوراها در 24 آذرماه می تواند از گرمی مشارکت تحول خواهانه برخوردار شود.
به علت عدم دسترسی به ابزار نظر سنجی افکار عمومی در ایران، پیش بینی نسبتا دقیق میزان مشارکت در انتخابات و اقبال رای دهندگان از احزاب و نیروهای مختلف شرکت کننده در انتخابات ممکن نیست. صرف نظر از تقلبات انتخاباتی در جمهوری اسلامی، کم نبوده اند مواردی که شاهد نتایج غیرمنتظره ی صندوق های رای بوده ایم. چهار سال پیش انتخابات دور دوم شوراها بعنوان آزادترین انتخابات در تاریخ 28 ساله جمهوری اسلامی برگزار شد. در این انتخابات علاوه بر جبهه مشارکت و یا مجاهدین انقلاب اسلامی گروههایی نظیر نهضت آزادی و نیروهای ملی-مذهبی توانستند با کاندیداهای خود در انتخابات شرکت کنند و شخصیت های مانند محمد محسن سازگارا کاندیدای انتخابات بودند. اما افول اصلاح طلبان در اذهان عمومی که از مدتی قبل از این تاریخ شروع شده بود باعث عدم استقبال مردم از این انتخابات شد. انتخابات در پیش رو اما از نظر تجربه و تمرین دمکراسی در شرایطی ویژه برگزار می شود و دور از انتظار نیست تا سرنوشتی متفاوت برای اصلاح طلبان در بر داشته باشد.
عدم استقبال مردم از دور دوم انتخابات شوراها، اولین رویگردانی انتخاباتی مردم از اصلاح طلبان بود که با میزان مشارکت بسیار پایین در شهرهای بزرگ بویژه در تهران خود را نشان داد. انتخابات مجلس هفتم ادامه این روند و اوج آن شکست اصلاح طلبان در دور نهم انتخابات ریاست جمهوری بود. پیامدهای رویگردانی انتخاباتی مردم از اصلاح طلبان، تسلط اقتدار گرایان بر شوراهای شهر، مجلس هفتم و ریاست جمهوری بود که تجربه ی شهروند ایرانی از فرصت انتخابات را بسیار غنی ساخت. ساکنان شهرهای بزرگ بویژه تهران دیدند که چه راحت گروهی بنام آبادگران با حمایت محافظه کاران قدرت را در شوراهای شهر بدست گرفتند و به ویرانی امکانات فرهنگی که شهرداران سابق تهران، از دوره غلامحسین کرباسچی به بعد برای اوقات فراغت جوانان و نوجوانان تدارک دیده بودند، پرداختند. همشهری، روزنامه شهرداری تهران که در آن زمان پر تیراژترین روزنامه کشور بود دچار سانسور و پاکسازی روزنامه نگاران مستقل یا اصلاح طلب شد و شفافیت در مورد بودجه شهرداری ها و کنترل بر عملکرد شوراهای شهر از بین رفت. در تهران خانه تئاتر، تئاترهای نصر و تهران پارس و آموزشگاه مجسمه سازی تعطیل شد و برخی از کافی شاپ ها از جمله کافی شاپ خانه هنرمندان را بستند.
شهروندان ایرانی دو سال بعد در انتخابات دوره هفتم و سه سال بعد در دور نهم انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر تجربه کردند که عدم استقبال شان ازانتخابات همراه با نظارت استصوابی شورای نگهبان یا تقلب سازمان یافته، تسلط محافظه کاران و اقتدارگرایان را بر مجلس و نهاد ریاست جمهوری در پی داشت. شرایط زندگی مردم در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روی به بدتر شدن نهاد. بی شک این پیامدها بر انتخاب بسیاری از شهروندان ایرانی بخصوص ساکنان شهرهای بزرگ، تاثیر خواهد گذاشت.

اما تحریم کنندگان را می توان به دو دسته تقسیم کرد: آنها که هر انتخاباتی را در جمهوری اسلامی تحریم می کنند و آنها که بسته به تحلیل خود از توازن نیروها و امکان انجام تحولاتی در ساختار قدرت بسود جنبش دمکراسی خواهی، مردم را به تحریم و یا شرکت در انتخابات فرا می خوانند. اگر سیاست تحریم در مورد دسته اول، یعنی سرنگونی طلبان هم در طیف چپ و هم در طیف راست قابل درک است، چراکه آنها اصلاحات را اصولا ترمزی بر انقلاب و سوپاپی بر خشم انقلابی ملت می دانند، اما در مورد گروه دوم کمتر قابل درک است.
دو دلیل عمده همواره از سوی تحریم کنندگان برای درستی سیاست تحریم ارائه شده است. یکی کمک نکردن به مشروعیت نظام و دیگری بی نتیجه بودن اصلاحات در چهارچوب نظام اسلامی بخاطر بی عزمی اصلاح طلبان به ایستادگی در برابر کارشکنی های اقتدارگرایان. از نظر "مشروعیت" که انتخابات ریاست جمهوری گذشته و شرکت کمی بیشتر از 50 درصد مردم در آن نشان داد که نظام به هر حال قادر است حدود 50 درصد مردم را به پای صندوق های رای بکشاند و مشروعیت خود را در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی تثبیت کند و مهم تر از آن اینکه تحریم کنندگان این "عدم مشروعیت" را به چه مجمع یا قدرت جهانی می خواهند نشان دهند؟ هم اکنون در جهان کشورهای بی شماری هستند که دارای نظام هایی غیر دمکراتیک تر از نظام جمهوری اسلامی هستند و در عین حال هم عضو سازمان ملل متحد و همه کمیسیون های آن از جمله کمیسیون یا شورای حقوق بشر آن هستند و با دیگر کشورهای جهان از جمله همان ها که بیش از دیگران دم از حقوق بشر و دمکراسی می زنند، یعنی امریکا و کشورهای اروپایی، مراودات سیاسی و اقتصادی دارند. اگر منظور نشان دادن عدم مشروعیت به ملت ایران است، که مردم این عدم مشروعیت را به علت تقلبات انتخاباتی و اینکه اصولا انتخابات در ایران به معنای واقعی هرگز آزاد نبوده است را در 28 سال گذشته شاهد بوده اند. با این وجود مردم هم شورای شهر کمتر از 10 درصدی در تهران را تحمل کرده اند و هم در سال های پیش از دوم خرداد 76 رئیس جمهورها و مجالسی با آرایی بسیار کمتر از مجلس هفتم و یا ریاست جمهوری نهم. سرانجام اگر منظور ترساندن حاکمیت از عدم مشروعیت خویش است که آنها از یکسو اصولا برای آرای مردم آنچنان جایگاهی قایل نیستند و از سوی دیگر حکومت ابزار و اهرم های به پای صندوق کشیدن درصدی از مردم را در اختیار دارد. در صورت پایین بودن میزان مشارکت مردم نیز حفظ مصالح نظام اسلامی باعث برکت کردن آرای ریخته شده به صندوق های رای خواهد شد.

اما در مورد نا کارآمدی اصلاح طلبان، علیرغم انتقاداتی که به درستی بر آنها وارد است، مقایسه وضعیت کشور در دوران سهیم بودن اصلاح طلبان در قدرت با اوضاع کنونی، نشان می دهد که هم در عرصه های آزادی بیان، مطبوعات، انتشار کتاب، فشار بر دانشجویان، جنبش زنان و ان. جی. اوها، هم در عرصه اقتصادی که دولت احمدی نژاد از جمله با وعده بهبود آن بر سر کار آمد و هم در زمینه سیاست خارجی عقبگرد قابل ملاحظه ای داشته ایم. نه تنها هزینه فعالیت های سیاسی که هزینه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی نیز به مراتب افزایش یافته است. با بودن اصلاح طلبان در قدرت حتی اگر به زنان اجازه برگزاری تظاهرات داده نمی شد، لااقل خواهران باتوم بدست آنها را به منظور کجدهنی به جنبش زنان، برای سرکوب آنها نمی فرستادند. با توجه به پس رفت های قابل ملاحظه، منطق استدلال سیاسی حکم می کند تحریم کنندگانی که همچنان بر درستی تصمیم سیاسی خود تاکید دارند، ثابت کنند "خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد"، که البته آنها ظاهرا پیرو چنین عقیده ای نیستند. آنها لااقل باید نشان دهند تلخی بدتر شدن اوضاع سیاسی کشور را شیرینی اتحاد و نزدیکی نیروهای اپوزیسون، ارتباط بیشتر آنها با مردم کشور و آمادگی آنها برای تاثیر گذاری مثبت بر انتخابات بعدی جبران کرده است. درحالیکه هنوز شاهد پراکندگی های همیشگی در صفوف اپوزیسیون تحریم کننده هستیم که در یکسال و نیم گذشته تشدید نیز شده است. در داخل کشور نیز شاهد آمادگی ملی برای شروع حرکتی سنجیده بسوی دمکراسی خارج از چهارچوب رقابت های جناح های سیاسی موجود نیستیم و برعکس شاهد افزایش بی تفاوتی و سرخوردگی، بویژه در میان جوانان و دانشجویان و خروج دسته دسته آنها از کشور هستیم.
اصولا این گروه از تحریم کنندگان علیرغم انتقادات بجای شان بر ناپیگیرهای اصلاح طلبان در اجرای برنامه های انتخاباتی خود، از همان آغاز سیاست تحریم دچار تناقض در راهبرد سیاسی خویش بودند چراکه هرگز بدیلی در برابر تحریم ارائه ندادند. از گفته ها و مصاحبه های نیروهای تحریم کننده چنین بر می آید که آنها با ارزیابی بسیار خوشبینانه از نقش و موقعیت خود در جامعه ایران، هم میزان تحریم را بسیار بیش از آنچه که بود ارزیابی می کردند و هم می پنداشتند سیاست تحریم باعث شکل گیری یک قطب و یا نیروی سومی خواهد شد که با عرضه بدیلی نو به مردم، آنها را از اجبار برگزیدن یکی از جناح های حکومتی نجات خواهد داد. اما نتایج انتخابات نشان داد که میزان تحریم چنان که آنها می پنداشتند نبود، هرچند توانست به شکست کاندیدای اصلاح طلبان در دور اول بیانجامد و در دور دوم نیز به شکست هاشمی رفسنجانی کمک کند. اشتراک نظر در تحریم نیز باعث تشکیل بلوک نیرومند اپوزیسیون و یا نیروی سوم نگشت. البته پرواضح است که چنین نیروی سوم دمکراسی خواهی در داخل و خارج کشور وجود دارد، اما چنان جایگاهی که بتواند نقشی تعیین کننده در بسیج مردم برای تحمیل خواست های خود به حکومت داشته باشد، در شرایط کنونی دارا نیست.

اکبر گنجی نمونه بارز چنین طرز فکری بود و بر همین اساس مردم را به تحریم انتخابات ریاست جمهوری فراخواند. او همواره به درستی بر لزوم پرداخت هزینه از سوی مردم و نخبگان سیاسی برای رسیدن به دمکراسی تاکید می کند و علاوه بر تحمل سال ها زندان، حاضر شد تا آستانه هزینه کردن جان خویش نیز برای این مهم پیش رود. اما در عین حال او در گفته ها و نوشته های خویش بعد از پیروزی محمود احمدی نژاد و در سخنرانی های خود در خارج از کشور، از بدتر شدن شرایط فعالیت سیاسی و فرهنگی در کشور نسبت به دوره در قدرت بودن اصلاح طلبان می گوید. او از افزایش سانسور و تسلط سپاهیان بر مجلس، استانداری ها و ریاست صدا و سیما می گوید. از نقش روز افزون احزاب پادگانی در سیاست داخلی کشور، ماجراجویی های دولت جدید در سیاست خارجی که ایران را به سوی جنگ سوق می هد و از زیر ضرب رفتن فعالیت ان. جی .اوها می گوید.
محسن سازگارا از امضا کنندگان فراخوان رفراندم و از تحریم کنندگان انتخابات ریاست جمهوری نیز در مصاحبه اخیر خویش رکود سیاسی کشور را نتیجه روی کار آمدن دولت احمدی نژاد می داند. احمدی نژادی که در روی کار آمدنش تحریمیان نمی توانند سهم خویش را نادیده بگیرند. آقای سازگارا از جمله در مصاحبه ی اخیر خویش با ماهنامه تلاش چاپ آلمان در پاسخ به پرسشی در مورد فعال نبودن طرفداران فراخوان رفراندم در ایران می گوید:
" الان اساساً از فضای سیاسی ایران چه نوع صدائی می‌شنوید؟ رفراندم که سهل است آیا الان اصلا راه‌ حل سیاسی دیگری یا حرف دیگری از طرف نیروهای سیاسی ایران می‌شنوید؟ به اعتقاد من نه! برای اینکه یک دلیل کلی دارد. هر صاحب‌ نظر سیاسی، هر مشاهده‌ گر جامعه ما، هر خبرنگار یا سیاستمداری که به ایران سفر می‌کند، اولین چیزی که نظرش را جلب می‌کند این است که جامعه ما در یک وضعیت افسردگی سیاسی بسر می‌برد. ... این که بهت و حیرت ناشی از سرکار آمدن یک دولت تندرو بی‌ منطق که در یکسال گذشته فقط بحران آفرینی کرده، آن‌هم بحران‌های بزرگی که هر یک از آن‌ها دورنمای زندگی را برای مردم ایران خیلی تیره و تار نشان می‌دهد، بنابراین باید به مردم حق داد که الان به هیچ چیزی فکر نکنند برای اینکه به اندازه کافی این دو مشکل برشانه‌های آنها سنگینی می‌کند."(1)
عبدالله مومنی از رهبران دانشجویی دفتر تحکیم وحدت و از تحریم کنندگان انتخابات ریاست جمهوری نیز در مصاحبه ای چند ماه بعد از پیروزی محمود احمدی نژاد ارزیابی خود از وضعیت دانشجویی را مثبت اعلام کرد و حذف اصلاح طلبان از قدرت را برای توسعه جنبش دانشجویی که به زعم وی قرار بود از آن به بعد بدون تردید و دودلی بخاطر وجود اصلاح طلبان در قدرت، با حاکمیت پکپارچه در روبروی خود مبارزه کنند، سخن گفت. برخلاف این پیش بینی ها، در میان دانشجویان نیز علیرغم شجاعت گروهی از نخبگان و فعالان دانشجویی، بخاطر افزایش هزینه فعالیت سیاسی در دانشگاه، از جنبش گسترده ی سال های پیش خبری نیست. بازداشت و اخراج دانشجویان در یک سال گذشته افزایش یافته و از پاییز امسال نیز شاهد پدیده دانشجویان ستاره دار هستیم.

چنانکه تحریم کنندگان خود اذعان دارند، یک سال و نیم بعد از یکدست شدن کامل حاکمیت اقتدارگرا شاهد عقبگرد در همه عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور هستیم. در عرصه بین المللی نیز ماجراجویی های دولت احمدی نژاد در پرونده هسته ای کشور و اسرائیل ستیزی نابجا باعث انزوای ایران در سطح جهانی، خطر حمله نظامی به تاسیسات هسته ای و زیر ساخت های کشور و در آستانه تحریم قرار گرفتن ایران از سوی جامعه جهانی شده است. در سپهر سیاسی ایران نیز نه از پیشنهاد نافرمانی مدنی اکبر گنجی خبری هست و نه صدای فعالیت های طرفداران فراخوان رفراندم به گوش می رسد. نه تحریم کنندگان در صفوف اپوزیسیون به اتحاد یا ائتلافی دست یافته اند، نه ارتباطی گسترده تر و تعیین کننده بین نیرو های تحریم کننده انتخابات ریاست جمهوری و مردم ایران برقرار شده است. بی شک به علت پی آمدهای سیاست تحریم در گذشته است که تنها چند روز مانده به انتخابات شوراها، هنوز این دسته از نیروها و شخصیت های سیاسی صریحا در این باره اظهار نظر نکرده اند.

اما اصلاح طلبان در تلاش برای پیروزی در انتخابات 24 آذرماه، گذشته از تحریم کنندگان با مشکل دوستان نزدیک ولی ناراضی در صفوف خود نیز روبرویند. عباس عبدی نمونه بارز چنین دوستانی است. اصلاح طلبان در انتخابات های گذشته شاهد سکوت و یا حمایت کمرنگ شخصیت هایی مانند عبدالله نوری، هاشم آغاجری و عبدالکریم سروش بودند. سکوت مردان سیاسی البته گویای ناگفته هاست. هرچند عباس عبدی دعوت به تحریم انتخابات شوراها نکرده است اما در سایت اینترنتی خود " آینده" اعلام کرده که در انتخابات شرکت نخواهد کرد. او از منتقدان دیرینه رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی و دوستان اصلاح طلب خویش است. وی دوستان خود در حزب مشارکت و سایر نیروهای اصلاح طلب را بخاطر نداشتن و یا مشخص نکردن خطوط قرمز در برابر اقتدارگرایان مورد انتقاد قرار می دهد. عبدی از آنها می خواهد به صراحت به مردم بگویند اگر مانند موارد پیش در اجرای وعده های انتخاباتی خویش با کارشکنی های ساختار قدرت روبرو شدند چه خواهند کرد؟ وی تا آنجا پیش می رود که می گوید:
"برای افرادی كه نسبت به روند كلی اعتراض دارند و آن را به نفع جامعه و كشور نمی دانند، مشاركت در انتخابات افرادی، برای اداره امور شهر، حتی اگر به بهبود وضع اداره شهر منجر شود (كه الزاما نخواهد شد) ناقض هدف اصلی آنان برای اصلاح روند كلی است، زيرا موجب استحكام روند كلی خواهد شد، مگر آن كه هدف انتخابات را به نحو روشنی متوجه اين روند كلی نمايند."(2)
بیانیه برخی از چهرهای ملی-مذهبی مانند عزت الله سحابی، حسن یوسفی اشکوری، اعظم طالقانی و حبیب الله پیمان که در آن تلویحا از عدم شرکت خود در انتخابات شوراها سخن می گویند- البته بدون دعوت به تحریم انتخابات- کار اصلاح طلبان را آسانتر نخواهد کرد. (3)
براستی چرا اصلاح طلبان نه تنها به نقد صریح کارنامه هشت ساله خود در حاکمیت جمهوری اسلامی نپرداختند و سهم خود را در رویگردانی مردم از آنها شجاعانه بر دوش نگرفتند، بلکه حتی پاسخی برای پرسش های دوستان نزدیکی چون عباس عبدی که شخصا هزینه زیادی نیز برای اصلاحات پرداخته است، ندارند؟
اصلاح طلبان چند روز فرصت دارند تا نه تنها برای دوستان ناراضی خود، که برای گروه کثیری از آنها که هنوز تصمیم به شرکت در انتخابات نگرفته اند خطوط قرمز خود و مرز میان اصلاح طلبی و تدارکچی گری را ترسیم و تعریف کنند، اقدامی که به اقبال عمومی از آنها به شدت خواهد افزود.

اما در ورای مشکلات اردوی اصلاح طلبان باید دید آیا اقتدارگرایان که در زمان دولت اصلاح طلب توانستند احزاب پادگانی را در انتخابات دخالت دهند، اکنون که خود بر مسند قدرت نشسته و برگزار کننده انتخابات هستند، چگونه عمل خواهند کرد.

زیرنویس ها
1. رفراندم تنها گزینه گذار به دمکراسی، محمد محسن سازگارا، مصاحبه با نشریه تلاش چاپ آلمان، سایت اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=6890

2. عباس عبدی، انتخابات پیش رو، سایت آ ینده
http://ayande.ir/2006/11/29/post_91/

3. طرح نکاتی تحلیلی و روشنگر در ارتباط با شوراها، سایت عصر نو
http://asre-nou.net/1385/azar/14/m-melli-mazhabiha.html