یکشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۹۰

گفتگو در تلویزیون نوروز درباره اعدام های سال 67

http://www.youtube.com/watch?v=g87x6AMwIos
سازش‌ناپذيری ضعف بهار عربی

همه حکومت‌ها اصلاح‌پذير هستند اگر مردم بخواهند، رژيم شاه نيز هنگامی که با موج اعتراضات مردمی روبه‌رو شد حاضر به عقب‌نشينی و اصلاح خود شد اما اين مردم و رهبران سياسی آن‌ها بودند که به چيزی کم‌تر از سقوط نظام رضايت نمی‌دادند. اين تسلط گفتمان انقلابی است که نظام‌های سياسی خودکامه را اصلاح‌ناپذير می‌نماياند

ويژه خبرنامه گويا
hamidfarkhondeh@hotmail.com

شکست ماموريت کوفی عنان فرستاده مشترک سازمان ملل و اتحاديه عرب، برای پشت ميز مذاکره نشاندن دولت بشار اسد با مخالفان و ادامه کشتار در سوريه بار ديگر مسئوليت مخالفان در شکست مذاکرات را برجسته کرده است.اکنون بهار عربی که قرار بود در سوريه نيز به گُل نشيند به گِل نشسته است.هرچند موقعيت و شرايط کشورهای عربی با هم متفاوت است و در يکسال گذشته به نتايج مختلفی نيز انجاميده است، اما می توان گفت در ميان لااقل بخش مهمی از نيروهای سياسی اين کشورها از انديشه ی سازش و مذاکره با قدرت های خودکامه ی حاکم استقبال چندانی نمی شود. درخواست مذاکره صدای سازش و تسليم و مماشات تعبير شده و خوار و خفيف می شود، ولی قاطعيت، انقلابی گری و سازش ناپذيری بر ارج می نشيند. هنگامی که جوانان پر شور و شوق مصری در پاييز گذشته بار ديگر در ميدان تحرير گرد آمده بودند، مردم را به تحريم انتخابات فرامی خواندند و مشغول زد و خورد با نيروهای امنيتی در خيابان های مشرف بر اين ميدان بودند، فعالين احزاب مذهبی اخوان المسلمين و سلفی ها در کوچه پس کوچه های قاهره و ديگر شهرها و دهات مصر در پی جمع آوری آرا و تعيين ترکيب مجلس آينده کشور بودند. آنها که ميدان را چسبيده و کوچه را رها کرده بودن ناگاه با اين واقعيت تلخ روبرو شدند که از بيش از ۳ درصد آری مردم برخوردار نيستد. البته در صورت شرکت فعال در انتخابات اين رقم می توانست کمی بيشتر باشد، اما در خوشبينانه ترين حالت همچنان يک رقمی باقی می ماند.از فردای کناره گيری حسنی مبارک از قدرت در ۱۱ فوريه ۲۰۱۱ نوعی نوستالژی انقلاب ناتمام ذهن بخش بزرگی از جوانان طبقه متوسط و سکولار مصر را به خود مشغول داشته است. در هر فرصت اعتراضی خواهان درهم شکسته شدن قدرت نظاميان و ماشين دولتی نظام پبشين می شوند، غافل از اينکه نظاميان به عنوان تنها نيروی متشکل لائيک در صحنه سياسی مصر هستند که قادر خواهند بود در آينده زياده خواهی احتمالی نيروهای مذهبی را مهار کنند. البته سخت است پشت ميز نشستن با کسانی که دستانشان به شدت بخون مردم آلوده شده است و مسئوليت سرکوبگران در شکست سازش و مصالحه را نيز بنوبه ی خود نبايد از ياد برد. اما مذاکره به معنای فراموش کردن خون های ريخته شده نيست، برای جلوگيری از ريخته شدن خون های بيشتر است. برای آينده ای بدور از انتقام کشی ها و درگيرهای قومی و قبيله ای و ويرانی های بيشتر است.جالب است که بشار اسد حاضر به مذاکره با مخالفان است- البته به شرط اينکه آنها اسلحه را بر زمين گذارند- و اين مخالفان هستند که حاضر به مذاکره با وی نيستند.همه حکومت ها اصلاح پذير هستند اگر مردم بخواهند، رژيم شاه نيز هنگامی که با موج اعتراضات مردمی روبرو شد حاضر به عقب نشينی و اصلاح خود شد اما اين مردم و رهبران سياسی آنها بودند که به چيزی کمتر از سقوط نظام رضايت نمی دادند. اين تسلط گفتمان انقلابی است که نظام های سياسی خودکامه را اصلاح ناپذير می نماياند. هم شاه ايران و هم سرهنگ معمر قذافی و نظام های سياسی که آنها در راس آن بودند، می توانستند اصلاح شوند و سرنوشت تاريخی ديگری در انتظار آنها و مردم شان باشد اگر مردم و نيروهای سياسی شان چنين خواسته بودند. در مورد ليبی البته دخالت نظامی خارجی نيز در خونين تر شدن تحولات نقش موثر داشت و زمزمه ی خودمختاری منطقه ی نفت خيز شرق ليبی تازه اول داستان غم انگيز درگيری های قبيله ای در اين کشور است که راه انقلاب و سرنگونی را به مذاکره با قذافی برای واگذاری تدريجی قدرت ترجيح داد. خودداری مخالفان حکومت بشار اسد از مذاکره با وی و دولتش چشم اندازی جز خونريزی های بيشتر و بی ثباتی در آينده ای مبهم برای سوريه و مردم اش رقم نخواهد زد. سازش ناپذيری و قاطعيتی که اگر آينده ای تيره و تاريک برای خانواده اسد و حاميانش در قدرت ترسيم می کند، بجای عطر و رنگ بهار عربی، بوی خون و انتقام و درگيری های قومی برای مردم سوريه به ارمغان خواهد آورد. Published from gooya news {http://news.gooya.com}Copyright © 2009 news.gooya.com All rights reserved for the original sourceServed by C#1 Server #2 in 0.012 seconds

شنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۹۰

بازگشت خاتمی به خاتمی
حمید فرخنده
hamidfarkhondeh@hotmail.com


محمد خاتمی در
انتخابات مجلس نهم نه تنها بسیاری از هواداران جنبش سبز را در بهت و حیرت فرو
برد؛ شرکت
بلکه بسیاری از
چهره های شاخص اصلاح طلب و جنبش سبز را نیز شگفت زده کرد. برخی سراغ مصلحتی در این
کار گرفتند و بعضی توضیخات روشنگرانه رئیس جمهور پیشین را به انتظار نشستند.

هواداران جنبش سبز
که ماهها تدارک تحریم انتخابات دیده بودند. یکصدایی اکثریت قریب به اتفاق اصلاح
طلبان و سبزهای داخل و خارج کشور همراه با پیام سران جنبش از حصر و بیانیه های
زندانیان مقاوم جنبش در حبس، بعلاوه اعلام شروط محمد خاتمی برای شرکت اصلاح طلبان
در انتخابات باعث شور و شوقی برای نشان دادن توان خود برای خلوت کردن حوزه های رای
گیری و خیابان ها در روز انتخابات بود. قرار شده بود یک روز حصر خانگی به نشانه
احترام به رهبران در حصر جنبش را تحمل کنند و حتی برای انجام کارهای روزانه در حد
امکان از خانه بیرون نروند.
با چنان پیش زمینه
ای بود که اقدام خاتمی در بعد از ظهر 12 اسفند شگفتی ساز شد. بسیاری تاسف خوردند و
برخی برآشفتند. گفتند آزادیخواهان در بنداند و خاتمی دربند نیست. از خلف وعده رهبر
اصلاحات گفتند و عقب نشینی های پی در پی او از وعده های خویش را در دوران هشت ساله
ریاست جمهوری بیاد آوردند که حسرت ها و خون دل خوردن ها با خود داشت.

هنگامی که میرحسین
موسوی سرانجام در روزهای پایانی سال 87 پا در عرصه دهمین انتخابات ریاست جمهوری
گذاشت، باری سنگین از دوش خاتمی که ظاهرا علیرغم میل شخصی اش زیر فشار زیاد حلقه
دوستان خود را کاندید کرده بود، برداشته شد. با آغاز جنبش سبز، حضور میلیونی مردم
معترض به روند انتخابات و بویژه با آشکار شدن عزم موسوی و کروبی بر ایستادگی، محمد
خاتمی که به عدم صراحت کلام در مواضع سیاسی خود علیه اقتدارگرایان مشهور بود، واضح
تر از مردمسالاری سخن و انتخابات عادلانه گفت و شجاعانه تر از حقوق معترضان دفاع
کرد.

همیشه اما اینجا و آنجا از خلال برخی اظهارنظرها، بیانیه ها
و مصاحبه ها می شد اختلاف میان روش و منش موسوی و کروبی به مثابه رهبران جنبش سبز
از یکسو و خاتمی در قامت رهبر اصلاحات از سوی دیگر مشاهده کرد.
یکسال پیش هنگامی که بحث راهکار جنبش سبز در انتخابات نهمین
دوره انتخابات ریاست جمهوری مطرح شد، محمد خاتمی از شرکت اصلاح طلبان در این
انتخابات استقبال کرد. هنگامی که چهره های شاخص جنبش سبز از داخل و خارج زندان
شرکت اصلاح طلبان و سبزها در انتخابات مادام که رهبران جنبش در حصراند، احزاب عمده
اصلاح طلب غیرقانونی اعلام شده اند و از
مطبوعات آزاد خبری نیست را منتفی اعلام کردند، محمد خاتمی نیر بنوبه خود شرکت
اصلاح طلبان را مشروط به آزادی رهبران جنبش سبز و دیگر زندانیان سیاسی، گشایش فضای
سیاسی و آزاد و عادلانه بودن انتخابات کرد. این موضگیری خیال فعالان اصلاح طلب
زندانی مانند مصطفی تاج زاده، عیسی سحرخیز، بهزاد نبوی و فعالان جنبش دانشجویی را
آسوده کرد که محمد خاتمی قصد تکروی انتخاباتی ندارد.
بعدازظهر روز 12
اسفند اما محمد خاتمی نشان داد که جنم او با میرحسین موسوی و مهدی کروبی فرق دارد.
خاتمی با حضور خود در حوزه رای گیری البته بسیاری دل ها را آزرد اما شاید عملش این
مزیت را داشت که با خویشتن خویش آشتی کرد و به راه و روش همیشگی خود بازگشت. مردی
که با انداختن رای اش در صندوق خود را بازیافت حق داشت که از همان آغاز زمزمه عدم
شرکت در انتخابات مجلس از سوی دوستان خویش، هیچ قید و شرطی را نپذیرد. خاتمی می
دانست که هنوز گرایشی درمیان اصلاح طلبان هست که خواهان شرکت در انتخابات علیرغم
حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و نوعی تبری جویی از رهبران زندانی جنبش
سبز است. اتفاقا ورود فعال محمد خاتمی به صحنه انتخابات می توانست هم این دسته از
اصلاح طلبان مانند مصطفی کواکبیان و دوستانش را از سرگشتگی نجات دهد، بخش قابل
توجهی از هواداران اصلاحات را به پای صندوق های رای بیاورد و چه بسا زمینه ورود
مجدد اقلیتی از اصلاح طلبان به مجلس نهم را
فراهم کند.
طبیعتا این حق رئیس جمهور پیشین و رهبر اصلاحات بوده و هست
که قبل از اعلام وفاداری به رهبران جنبش سبز یا همبستگی و همصدایی با فعالان
زندانی با خواست قلبی خویش آشتی کند. از ماهها قبل اما وعده عدم شرکت اصلاح طلبان
در انتخابات دادن، شروط سه گانه خویش برای شرکت اصلاح طلبان را تکرار کردن، به
مثابه سومین رهبر نمادین جنبش سبز در جامعه زخم خورده و ملتهب حضور داشتن و نهایتا
جام امید در میان بخش بزرگی از مردم بویژه نسل جوان و تحول خواه کشور ساختن ولی به
ناگاه در روز انتخابات جام بر زمین سیاست زدن و امید شکستن نه برازنده سیاستمردی
است و نه رسم سیاستمداری. چنانکه برگزاری انتخابات مجلس هفتم و به وعده خود عمل
نکردن در پی عدم تصویب لوایح دوقولوی اختیارات ریاست جمهوری نبود.
بر جایگاه اخلاق سیاسی در کشور ما چه رفته است؟ چگونه می توان بر زخم های جامعه ای که تا مرز
فروپاشی اجتماعی پیش رفته و اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی آن بشدت مستهلک شده است
با چنان وعده ها و چنین خلف وعده هایی مرهم نهاد و اعتماد آفرید؟
البته باید منتظر بود و روایت محمد خاتمی از شرکت اش در انتخابات را شنید. اما
شرکت محمد خاتمی در انتخابات تا اینجا نشان داده است اگر سبز یک رنگ است، اصلاح
طلبی دو رنگ است، رنگ سبز و سبز روشن. ازجمله درس های 12 اسفند 90 برای سبزها این
بود که نباید از محمد خاتمی بیش از این انتظار داشته باشند، بلکه برای او آرزو
کنند توان آن داشته باشد در تلخ و شیرین سیاست کشور همواره خودش باشد. شاید آقای
خاتمی نیز به خود یادآوری کرده باشد عهد نبستن و امیدوار نساختن بسیار بهتر از عهد
شکستن و ناامید کردن است
بازگشت خاتمی به خاتمی
حمید فرخنده
hamidfarkhondeh@hotmail.com


محمد خاتمی در
انتخابات مجلس نهم نه تنها بسیاری از هواداران جنبش سبز را در بهت و حیرت فرو
برد؛ شرکت
بلکه بسیاری از
چهره های شاخص اصلاح طلب و جنبش سبز را نیز شگفت زده کرد. برخی سراغ مصلحتی در این
کار گرفتند و بعضی توضیخات روشنگرانه رئیس جمهور پیشین را به انتظار نشستند.

هواداران جنبش سبز
که ماهها تدارک تحریم انتخابات دیده بودند. یکصدایی اکثریت قریب به اتفاق اصلاح
طلبان و سبزهای داخل و خارج کشور همراه با پیام سران جنبش از حصر و بیانیه های
زندانیان مقاوم جنبش در حبس، بعلاوه اعلام شروط محمد خاتمی برای شرکت اصلاح طلبان
در انتخابات باعث شور و شوقی برای نشان دادن توان خود برای خلوت کردن حوزه های رای
گیری و خیابان ها در روز انتخابات بود. قرار شده بود یک روز حصر خانگی به نشانه
احترام به رهبران در حصر جنبش را تحمل کنند و حتی برای انجام کارهای روزانه در حد
امکان از خانه بیرون نروند.
با چنان پیش زمینه
ای بود که اقدام خاتمی در بعد از ظهر 12 اسفند شگفتی ساز شد. بسیاری تاسف خوردند و
برخی برآشفتند. گفتند آزادیخواهان در بنداند و خاتمی دربند نیست. از خلف وعده رهبر
اصلاحات گفتند و عقب نشینی های پی در پی او از وعده های خویش را در دوران هشت ساله
ریاست جمهوری بیاد آوردند که حسرت ها و خون دل خوردن ها با خود داشت.

هنگامی که میرحسین
موسوی سرانجام در روزهای پایانی سال 87 پا در عرصه دهمین انتخابات ریاست جمهوری
گذاشت، باری سنگین از دوش خاتمی که ظاهرا علیرغم میل شخصی اش زیر فشار زیاد حلقه
دوستان خود را کاندید کرده بود، برداشته شد. با آغاز جنبش سبز، حضور میلیونی مردم
معترض به روند انتخابات و بویژه با آشکار شدن عزم موسوی و کروبی بر ایستادگی، محمد
خاتمی که به عدم صراحت کلام در مواضع سیاسی خود علیه اقتدارگرایان مشهور بود، واضح
تر از مردمسالاری سخن و انتخابات عادلانه گفت و شجاعانه تر از حقوق معترضان دفاع
کرد.

همیشه اما اینجا و آنجا از خلال برخی اظهارنظرها، بیانیه ها
و مصاحبه ها می شد اختلاف میان روش و منش موسوی و کروبی به مثابه رهبران جنبش سبز
از یکسو و خاتمی در قامت رهبر اصلاحات از سوی دیگر مشاهده کرد.
یکسال پیش هنگامی که بحث راهکار جنبش سبز در انتخابات نهمین
دوره انتخابات ریاست جمهوری مطرح شد، محمد خاتمی از شرکت اصلاح طلبان در این
انتخابات استقبال کرد. هنگامی که چهره های شاخص جنبش سبز از داخل و خارج زندان
شرکت اصلاح طلبان و سبزها در انتخابات مادام که رهبران جنبش در حصراند، احزاب عمده
اصلاح طلب غیرقانونی اعلام شده اند و از
مطبوعات آزاد خبری نیست را منتفی اعلام کردند، محمد خاتمی نیر بنوبه خود شرکت
اصلاح طلبان را مشروط به آزادی رهبران جنبش سبز و دیگر زندانیان سیاسی، گشایش فضای
سیاسی و آزاد و عادلانه بودن انتخابات کرد. این موضگیری خیال فعالان اصلاح طلب
زندانی مانند مصطفی تاج زاده، عیسی سحرخیز، بهزاد نبوی و فعالان جنبش دانشجویی را
آسوده کرد که محمد خاتمی قصد تکروی انتخاباتی ندارد.
بعدازظهر روز 12
اسفند اما محمد خاتمی نشان داد که جنم او با میرحسین موسوی و مهدی کروبی فرق دارد.
خاتمی با حضور خود در حوزه رای گیری البته بسیاری دل ها را آزرد اما شاید عملش این
مزیت را داشت که با خویشتن خویش آشتی کرد و به راه و روش همیشگی خود بازگشت. مردی
که با انداختن رای اش در صندوق خود را بازیافت حق داشت که از همان آغاز زمزمه عدم
شرکت در انتخابات مجلس از سوی دوستان خویش، هیچ قید و شرطی را نپذیرد. خاتمی می
دانست که هنوز گرایشی درمیان اصلاح طلبان هست که خواهان شرکت در انتخابات علیرغم
حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و نوعی تبری جویی از رهبران زندانی جنبش
سبز است. اتفاقا ورود فعال محمد خاتمی به صحنه انتخابات می توانست هم این دسته از
اصلاح طلبان مانند مصطفی کواکبیان و دوستانش را از سرگشتگی نجات دهد، بخش قابل
توجهی از هواداران اصلاحات را به پای صندوق های رای بیاورد و چه بسا زمینه ورود
مجدد اقلیتی از اصلاح طلبان به مجلس نهم را
فراهم کند.
طبیعتا این حق رئیس جمهور پیشین و رهبر اصلاحات بوده و هست
که قبل از اعلام وفاداری به رهبران جنبش سبز یا همبستگی و همصدایی با فعالان
زندانی با خواست قلبی خویش آشتی کند. از ماهها قبل اما وعده عدم شرکت اصلاح طلبان
در انتخابات دادن، شروط سه گانه خویش برای شرکت اصلاح طلبان را تکرار کردن، به
مثابه سومین رهبر نمادین جنبش سبز در جامعه زخم خورده و ملتهب حضور داشتن و نهایتا
جام امید در میان بخش بزرگی از مردم بویژه نسل جوان و تحول خواه کشور ساختن ولی به
ناگاه در روز انتخابات جام بر زمین سیاست زدن و امید شکستن نه برازنده سیاستمردی
است و نه رسم سیاستمداری. چنانکه برگزاری انتخابات مجلس هفتم و به وعده خود عمل
نکردن در پی عدم تصویب لوایح دوقولوی اختیارات ریاست جمهوری نبود.
بر جایگاه اخلاق سیاسی در کشور ما چه رفته است؟ چگونه می توان بر زخم های جامعه ای که تا مرز
فروپاشی اجتماعی پیش رفته و اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی آن بشدت مستهلک شده است
با چنان وعده ها و چنین خلف وعده هایی مرهم نهاد و اعتماد آفرید؟
البته باید منتظر بود و روایت محمد خاتمی از شرکت اش در انتخابات را شنید. اما
شرکت محمد خاتمی در انتخابات تا اینجا نشان داده است اگر سبز یک رنگ است، اصلاح
طلبی دو رنگ است، رنگ سبز و سبز روشن. ازجمله درس های 12 اسفند 90 برای سبزها این
بود که نباید از محمد خاتمی بیش از این انتظار داشته باشند، بلکه برای او آرزو
کنند توان آن داشته باشد در تلخ و شیرین سیاست کشور همواره خودش باشد. شاید آقای
خاتمی نیز به خود یادآوری کرده باشد عهد نبستن و امیدوار نساختن بسیار بهتر از عهد
شکستن و ناامید کردن است