شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۶

نقدی بر نقد ر. راهدار از نظرات اکبر گنجی درباره دکتر شریعتی [1]


شما مطلب خویش را با گفته ای به غایت زیبا از دکتر شریعتی که آزادی را جزیی از کرامت انسانی و اصولا انسانیت می شمارد آغاز کرده اید. طبیعتا شما حق دارید مطالب انتقادی آقای گنجی در مورد دکتر شریعتی را نقد کنید و دیدگاههای خود در مورد اندیشه های شریعتی، آنجا که می پندارید همه زوایا و خبایای افکار و اندیشه های وی مورد داوری منصفانه آقای گنجی و دیگر منتقدان قرار نگرفته، مطرح کنید.
اما چرا فکر می کنید که مثلا چون برای رهایی آقای فرج سرکوهی از زندان طیف های مختلفی از ایرانیان مبارزه کردند، به مجامع بین المللی نامه نوشتند یا تظاهرات راه انداختند، پس دیگر آقای سرکوهی نباید نقطه نظرات خود را در مورد نحوه مبارزات سیاسی مردم ایران بیان کند یا اینکه از بیژن جزنی ایراد بگیرد؟ اگر اشخاص و نیروهایی برای آزادی هم میهنان دگراندیش خود مبارزه می کنند، در درجه اول برای وفاداری خود به ندای درونی وجدان خویش مبارزه می کنند و در درجه بعد برای آزادی فرد زندانی.
به همین سیاق شما نمی توانید از آقای گنجی و اصلاح طلبان ایراد بگیرید که چون روزی عهده دار مسئولیتی در نظام جمهوری اسلامی بوده اند یا سخت باور داشتند که نظام قدسی برآمده از انقلاب تامین کننده سعادت مردم است، پس او و دیگر اصلاح طلبانی که با دیدن سیاهکاری های نظام از دل نظام جمهوری اسلامی بیرون آمدند، اکنون حق ندارند از دکتر شریعتی انتقاد کنند. یا اگر چنین کنند حتما کاسه ای زیر نیم کاسه نقدشان قرار دارد. تاکید می کنم در اینجا بحث دفاع از نظرات انتقادی آقای گنجی درباره دکتر شریعتی مطرح نیست. سخن بر سر شیوه به گمان من نادرستی است که در نقد دیگران به کار می بریم. به نام خوبی ها، انسانیت و آزادگی انسان شروع می کنیم اما در نهایت یا از منتقد می خواهیم سکوت کند و آنچه ما نمی پسندیم نگوید یا آنکه پرونده همکاری دیروزش با نظام اسلامی را رو می کنیم. برای نمونه شما در بخشی از مطلب خود در مورد افرادی مانند آقای اکبر گنجی و اصلاح طلبان می گویید:
"از این رو چنانکه از خودشان آموختند، راه پیش گرفتند تا عقب نیافتند. ایشان لباس اپوزیسیون پوشیده و رندانه شعارهای آزادی، حقوق بشر، حکومت مردم سالار، وجامعه مدنی را قاپیده ویک مرتبه همگی روزنامه نویس و نشریه دار شدند."

دوست گرامی، شما کاملا حق دارید نظرات آقای فرج سرکوهی در مورد آماده نبودن مردم ایران برای انقلابی دیگر را مورد انتقاد قرار دهید، شما کاملا حق دارید مخالف نقطه نظرات ایشان در مورد بیژن جزنی باشید، اما نمی توانید بگویید چون افراد یا نیروهایی دیروز برای آزادی وی تلاش کردند، امروز او حق ندارد نظرات خودش را چون مخالف نظرات آنان است، مطرح نکند. پس آزادی سخن گفتن و دگراندیش بودن کجا رفت؟

شما از آقای گنجی ایراد می گیرید که :
"انتظار میرفت که آقای گنجی در سفر به اطراف و اکناف از ایران و زندانش میگفت، میگفت که بر مردم ما چه گذشت و میگذرد، میگفت که پتیارههای سیاسی حاکم چگونه حرمت انسان و آزادی و زندگی را لگد کوب میکنند، میگفت در زندانها چه گذشت بویژه در سال ۱۳۶۷، از قتل عامها و از گورهای پنهان و از خاوران میگفت، از نویسندگان قلم شکسته و ناپدید و از زنان و کودکان بی پناه و بی حقوق و از فقر و فحشا و از ... میگفت. از شومی و درندگی "پدیده خمینی" و آخوندهای با عبا و بی عبا حرف میزد. از دانشگاه و مدرسه و آزادی مینوشت و از مبارزه و راه رهایی میگفت."

دوست عزیز آقای گنجی که تمام تلاش و فعالیت های اصلی اش چه آن زمان که در ایران بود، چه در خارج از کشور نورافشانی بر همین سیاهکاری ها و افشای همین فجایعی که شما از آن نام می برید برای افکار عمومی جهان و سازمان ها و نهادهای بین المللی بوده و هست.

هنوز هستند بسیاری که فکر می کنند چون عباس عبدی و دوستانش در 13 آبان 1358 از دیوار سفارت امریکا در تهران بالا رفتند پس امروز، بعد از 28 سال، حق ندارند در مورد روابط خارجی معقول و برخاسته از منافع ملی اظهار نظر کنند.
شاید یکی از بزرگترین اشکالات ما در بحث ها و انتقاداتی که مطرح می کنیم این است که گاهی اوقات مقوله های مختلفی، که البته هریک در جایگاه خود قابل بررسی و ارزشمند هستند، را در یک مقاله و همراه با موضوع مشخص مورد بحث قرارگرفته در آن نوشته، به هم ارتباط می دهیم. گناه باور فلان شخصیت سیاسی به نظام جمهوری اسلامی در برهه ای از زندگی سیاسی خود را به محکی برای درستی و نادرستی نظرات امروزش تبدیل می کنیم. از گذشته افراد چماقی می سازیم برای تخطئه یا انکار باورها و مبارزات امروز آنها.

با احترام،
حمید فرخنده

زیرنویس
1. http://politic.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/14577/

هیچ نظری موجود نیست: