یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۵

با خشونت آمد با خشونت رفت

حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com

خبر اعدام صدام حسین برای مخالفان حکم اعدام خبری خوشحال کننده نیست. بسیاری از عراقی ها از جمله کردها خواستار آن بودند که دادگاه صدام حسین تنها به مورد کشتار روستای دوجیل محدود نشود. اما دولت جدید عراق برای پایان دادن یا کاهش خشونت ها در عراق خواستار اعدام سریع وی بود.
صدام حسین دیکتاتوری استثنایی بود و پایان کار وی نیز. چراکه دیکتاتورها معمولا به پای چوبه دار نمی روند. آنها یا در خارج از کشور می میرند یا در سوء قصد و کودتایی خشونت بار جای خود را به یکی از همانندان خود می دهند. اگر شانس داشته باشند مانند پینوشه بخاطر بیماری یا سن زیاد از اجرای عدالت فرار می کنند. اما خوشبخت ترین دیکتاتورها در کاخ های خود می میرند. او دیکتاتوری ناشی بود و لااقل در سال های آخر حکومت خود نتوانست مانند بسیاری از دیگر دیکتاتورها با قدرت های بزرگ کنار بیاید. بي جهت نبود كه او دوست داشت قبل از اينكه سياست مدار باشد، بعنوان ژنرال شناخته شود. او كاكا رستم و يا خان نايبى بود كه حاضر نبود تغيير زمانه را دريافته، دشنه خود را غلاف كند. مى خواست هنوز بر سر چهارثوق خاورميانه باجگيرى كند و نفس كش بطلبد.

او كه زمانى نه چندان دور به عنوان رهبر يكى از لائيك ترين رژيم هاى عربى روابط بسيار خوبى با امريكا و ديگر كشور هاى غربى داشت، خود را قهرمان مقاومت در برابر صدور انقلاب اسلامى از طرف روحانيان حاكم بر ايران به حساب مى آورد و شرق و غرب، بويژه كشورهاى عربى منطقه را وام دار خود مى دانست، چنان با اشغال كويت در تابستان 1990 ناشيانه در صحنه سياست جهانى و منطقه اى عمل كرد كه تمام رشته هاى دوستى هاى قبلى را يك شبه پنبه كرد. اين ناشى گرى صدام اما چون استفاده او از بمب هاى شيميايى عليه نيروهاى ايرانى در جبهه ها ى جنگ نبود كه دنياى متمدن بتواند به شكرانه كراهت چهره انقلاب اسلامى بویژه در سال های دهه شصت، چشم خود را به روى آن ببندد.
جالب توجه اينكه صدام حسين كه در گذشته اى نه چندان دور، قبل از اشغال كويت، كارت هاى برنده زيادى براى محكم كردن روابط خود با غرب بويژه امريكا را دست داشت، هيچ دليل منطقى، ايدئولوژيكى و يا آرمانگرايانه براى توجيه رويارويى با غرب و بر باد دادن رشته هاى دوستى خود با كشورهاى مهم اروپايى و بويژه امريكا، نداشت. چراكه او نه مانند آيت الله خمينى و يا ديگر بنيادگرايان مذهبى طرفدار تروريسم چون اسامه بن لادن بخاطر ديدگاه خاص اسلامى و ضد غربى خود توجيهى داشت تا از سر خصومت با امريكا و دنياى غرب درآيد، نه عراق تحت رهبرى او مانند كره شمالى كيم ايل سونگ و پسرش كيم جونگ ايل و يا كوباى فيدل كاسترو بخاطر دفاع از "دست آوردهاى سوسياليسم" در برابر" كاپيتاليسم جهانى" و توسعه طلبى "امپرياليسم" مجبور به صف آرايى ايدئولوژيك در برابر امريكا بود و نه حتى مانند جمال عبدالناصر و يا حافظ اسد بخاطر دفاع از حقوق اعراب و مردم فلسطين و مبارزه با "صهيونيسم" مجبور به رويارويى با امريكاى حامى اسرائيل بود. بجز بى خردى، لجبازى سياسى، توسعه طلبى و غرور خودكامگى هيچ چيز ديگرى توجیه گر ماجراجويى هاى او نبود. ماجراجويى ها يى كه سرانجام او را از جايگاهى خداى گونه كه براى خود ساخته بود به زير زمين فرار و ذلت و سرانجام به پای چوبه دار كشاند.

خاورمیانه تنها زادگاه تمدن ها و ادیان بزرگ نبوده است. خاورمیانه منطقه دیکتاتورها نیز بوده و هست. صدام حسین با خشونت آمد، با خشونت با مردم خود و همسایگانش رفتار کرد و سرانجام به شیوه ای خشن نیز رفت. باشد که کشورهای خاورمیانه نیز روزی شاهد لغو مجازات اعدام باشند.

هیچ نظری موجود نیست: