جمعه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۵


صدای سوم همیشه راه سوم نیست


حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com


هر از چندی در بزنگاههای مهم سیاسی ایران، چه در زمینه تحولات داخلی نظام جمهوری اسلامی و چه در عرصه مناقشات این نظام با جامعه جهانی، از سوی برخی از نیروها و فعالین سیاسی صحبت از "صدای سوم" می شود.
فرصت های انتخاباتی سال های اخیر در جمهوری اسلامی و افزایش خطر تهدید حمله نظامی امریکا به ایران در پی اوج گیری تنش در ماجرای پرونده هسته ای کشور، موارد مشخصی هستند که در آستانه هر کدام از آنها، صدای سوم خود را منادی و مبتکر راه سومی برای دمکراسی خواهان و صلح طلبان واقعی معرفی کرده است که گویا راه جدیدی است در میان باتلاق طرفداری از حمله نظامی امریکا و چاه هواداری از حفظ موجودیت نظام جمهوری اسلامی. راهی که نه دستان طرفدارانش آلوده به همراهی با محافل جنگ طلب در دولت امریکا علیه کشور خویش است، نه سرافکندگی هم مسیری با جمهوری اسلامی را بر پیشانی راهیان خود دارد. رسالت این راه سوم به زعم سخنگویان آن این بوده و هست که مردم را از اجبار انتخاب میان آلترناتیوهایی که نظام جمهوری اسلامی یا میلیتاریسم امریکا در برابر مردم ایران نهاده اند، رهایی بخشد.
با چنین دیدگاهی، در سال های اخیر بعد از افول جنبش اصلاحات در دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی، منادیان این صدای سوم در قامت دمکراسی خواهان راستین که نه به دنبال راههای خشونت آمیز مبارزه هستند و نه اصلاح طلبان حکومتی و بازی جناح های درون نظام را برمی تابند، تحریم انتخابات را آلترناتیو سومی دانستند خارج از مسیر حرکت کند و مماشات طلبانه اصلاح طلبان حکومتی، که در خدمت توسعه دمکراسی در ایران خواهد بود. واقعیت این است که با ناکارآمدی اصلاحات، صدای سومی هم در داخل و هم در خارج از کشور برخاست، اما در اینکه این صدای سوم، راه سومی را برای پیشبرد امر دمکراسی در داخل کشور گشود جای بسی پرسش است. علیرغم نیات دمکراسی خواهانه صاحبان صدای سوم، نتیجه عملی رفتار سیاسی آنها اما در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به جای گشودن راه سوم، به بستن راه دوم ( شکست اصلاح طلبان) و تعریض راه اول (پیروزی اقتدارگرایان) کمک کرد. تحریم انتخابات نتیجه اش در سحرگاه چهارم تیرماه 84 اعلام پیروزی محمود احمدی نژاد بود که صبح دولتش ماجراجویی در پرونده هسته ای، تنش در سیاست خارجی و افزایش فشار بر دمکراسی خواهان، تشدید سانسور و ناکارآمدی در مدیریت و اقتصاد در داخل کشور برای مردم به ارمغان آورد. از سوی دیگر تحریم در سال های گذشته به عنوان حرکتی سلبی، نتوانسته است حداقل پایه ای ایجابی برای اتحاد و همکاری های بعدی نیروهای دمکراسی خواه تحریم کننده باشد.

داشتن صدای سوم الزاما به معنای در اختیار داشتن راه سوم نیست. هرچند وجود صدایی نو مقدمه شکافتن سقف رکود سیاسی و درانداختن طرحی نو در میان صف بندی های معمول سیاسی است، اما اصولا ساده انگاری خواهد بود هرگاه به صرف داشتن صدایی متفاوت خود را صاحب راهی متفاوت نیز بدانیم. صدای سوم آسانی بیان خود را دارد و راه سوم سختی های ایجاد و حرکت آفرینی مخصوص به خود را. اگر مدعی نشویم که صرف داشتن صدای سوم و تکرار آن باعث ایجاد راه سوم و یا لااقل اتحاد گسترده نیروهای سیاسی تحریم کننده به مثابه پیش شرطی برای واقعیت بخشیدن به این راه در فرصت های سیاسی آتی می شود، باید به این واقعیت گردن نهیم که در عرصه سیاست دارا بودن ویترینی از آرزوها، آرمان ها و صداهای زیبا نیستند که بخودی خود تعیین کننده اند، بلکه این امکانات، قدرت و میزان حضور نیروهای تحول خواه در صحنه اجتماع است که قادر خواهد بود صدایی متفاوت در مورد تحولات سیاسی یک کشور را به راه سیاسی سومی برای مردم آن تبدیل کند. فراخوان تحریم البته هنگامی می تواند به راه سوم به سوی دمکراسی تبدیل شود که اولا زمینه کارآئی دعوت به تحریم و در نتیجه گستردگی آن وجود داشته باشد و ثانیا نیروهای سیاسی اپوزیسیون در ارتباطی نزدیک با مردم و دارای برنامه ای مشخص برای به عقب واداشتن حاکمیت استبدادی با گامهایی سنجیده باشند.

با این وجود صحبت از راه سوم در آستانه انتخابات، لااقل در عرصه نظر واقع گرایانه تر می نماید تا صحبت از این راه هنگام افزایش خطر حمله نظامی امریکا به ایران. چراکه اگر نظام اسلامی تنها امکان انتخاب در چهار چوب دو جناح محافظه کار و اصلاح طلب را برای مردم مجاز می داند، آنهم با شرایطی ناعادلانه، اما یک طرف انتخابات در هر حال مردمی هستند که اگر جمهوری اسلامی آنها را از حق انتخاب آزاد محروم کرده است، آنها نیز به نوبه خود قادر بوده و هستند که جمهوری اسلامی را از آرای خود محروم کنند. اما از آنجاکه در شرایط کنونی سهم و نقش مردم در جلوگیری از حمله نظامی به ایران بسیار کمتر از توان آنها در تاثیر گذاری در نتیجه انتخابات است، به علت اینکه تقویم جنگ و زمان حمله نظامی اصولا برخلاف تاریخ برگزاری انتخابات کاملا مشخص و از پیش اعلام شده نیست و مهم تر از همه چون حمله نظامی اساسا عوض کردن صورت مسئله ی مبارزه ی اپوزیسیون دمکراسی خواه برای برقراری مردمسالاری در کشور است، راه سوم موضوعیت خود را از دست می دهد و به سخن دیگر سالبه به انتفاء موضوع است.

اگر پرونده هسته ای ایران چند سال است که در آژانس بین المللی انرژی اتمی باز شده و حدود یکسال است که با قرار گرفتن روی میز شورای امنیت سازمان ملل بر نگرانی جامعه بین المللی افزوده است، پرونده حقوق بشری ایران اما 28 سال است که هم برای مردم ایران و هم در افکار عمومی و مجامع بین المللی باز بوده است. پرونده قطور نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی نه با شروع بحران در پرونده انرژی اتمی ایران باز شده است و نه با عقب نشینی احتمالی جمهوری اسلامی یا حصول توافقی در این مورد با جامعه جهانی، بسته خواهد شد. چراکه بحران تناقض جمهوری اسلامی با معیارهای دمکراسی و حقوق بشر در پنهان خانه های اتمی کشور شکل نگرفته بلکه نزدیک به سه دهه است که مردم ایران با فراز و فرودهایی آن را در کوچه وخیابان، محل تحصیل و کار، زندان و حتی در خانه های خود با آن درگیر بوده اند. بر همین اساس، مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران در صورت عدم حمله نظامی امریکا و یا تصمیم جمهوری اسلامی به تعلیق غنی سازی و بازگشت به میز مذاکره، بخاطر خارج شدن مسئله حقوق بشر از سایه بحران پرونده هسته ای و جنگ، اوج تازه ای نیز خواهد گرفت. اعتراض به پایمال شدن حقوق بشر از سوی جمهوری اسلامی بسیار مهم است، اما اگر به سهم خود بگذاریم جنگ طلبان در هیئت حاکمه امریکا و برخی متحدان آنها در دیگر کشورها از چاشنی حقوق بشر برای خوراندن نقشه حمله نظامی خویش به افکار عمومی جهان استفاده کنند، نهایتا به مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر جفا کرده ایم.

تلاش برای بسیج افکار عمومی در داخل و خارج کشور علیه حمله نظامی امریکا به ایران از یکسو و فشار به سران جمهوری اسلامی برای بازگشت به میز مذاکره و تامل با جامعه جهانی از سوی دیگر، البته امری لازم است. اما همانطور که اشاره شد نباید از نظر دور داشت که تصمیم حمله نظامی به ایران از سوی امریکا که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل نیز باد بر بادبان کشتی های جنگی اش انداخته است، یا تصمیم ایران به عقب نشینی از مواضع سرسختانه خود و تعلیق غنی سازی اورانیم، در شرایط و چشم انداز کنونی خارج از اراده مردم ایران و صلح دوستان جهان است. اکنون طرفداران جنگ در هیئت حاکمه دولت امریکا و برخی دیگر دولت ها و لابی های طرفدار اسرائیل در امریکا و سایر نقاط جهان از یکسو و رهبر جمهوری اسلامی، رئیس جمهور احمدی نژاد و حامیانش و عقلای جمهوری اسلامی به سرکردگی هاشمی رفسنجانی از سوی دیگر هستند که نقش تعین کننده در سرنوشت پرونده هسته ای ایران خواهند داشت. البته اگر در ایران یک جنبش بزرگ صلح طلبی در جهت فشار به حاکمان کشور برای گردن نهادن به قطعنامه شورای امنیت و در مخالفت با سیاست های ماجراجویانه در سیاست خارجی به راه می افتاد،
بی شک سران جمهوری اسلامی ایران نمی توانستند این خواست عمومی را نادیده بگیرند. در آن صورت زمینه تحول در بسیاری معادلات دیگر قدرت نیز در داخل کشور فراهم بود و چه بسا بی اعتمادی جامعه جهانی نسبت به توسعه
فن آوری انرژی هسته ای ایران نیز کاهش می یافت.
در شرایط کنونی، هرچند هم از نظر اخلاقی هم از نظر سیاسی مخالفت با حمله نظامی به ایران مهم است، اما نباید بیش از حد از حرکت های مخالف جنگ انتظار داشت. نه با تظاهرات چند صد نفره ی فعالین اپوزیسیون در شهرهای مختلف جهان به فرض خوشبینانه ی به توافق رسیدن آنها در این مورد، حتی اگر صلح دوستان دیگر کشوررها نیز به این حرکت بپیوندند، می شود جلو حمله نظامی احتمالی امریکا و متحدانش را گرفت و نه در خانه نشستن یا بی تفاوتی آنها الزاما جنگ را در پی خواهد داشت.
اگر می پذیریم که حمله نظامی به ایران نه تنها برای کشور دمکراسی به ارمغان نخواهد آورد بلکه راه پرسنگلاخ آن را نیز نابود ساخته و تحقق این امر در ایران را برای سال ها به عقب می اندازد، در مخالفت قاطع با هر نوع حمله نظامی امریکا یا هر کشور دیگری به ایران جایی برای اما و اگرها باقی نمی ماند.

حمله نظامی به ایران کور کردن گره دمکراسی در کشور است. جنگ مستبدان واقعی امروز را به قهرمانان دروغین فردا تبدیل خواهد کرد. از آزادی ستیزان و پایمال کنندگان حقوق بشر در ایران، شهید و مظلوم خواهد ساخت. باعث جایگزینی آرامش، خردگرایی و شعوری که لازمه ساختن دمکراسی است با خشونت، احساسات شدید ناسیونالیستی و شعارهای ضد امریکایی خواهد شد. حمله نظامی به ایران تنها حمله به جمهوری اسلامی نیست، ویرانی ایران نیز هست. شعله ورتر کردن آتش هم اکنون روشن جنگ در منطقه و گسترش آن به تمامی خاورمیانه است. گره دمکراسی در ایران تنها می تواند به دست خود مردم ایران باز شود.
جنگ، ویرانی همه راه های دیگر است، حتی اگر بر ویرانه های خود صداهایی باقی گذارد تا از سکوت، تردید و
بی تفاوتی ها در آستانه حمله نظامی حسرت بخورند.

هیچ نظری موجود نیست: