پنجشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۷

دو گام به پس با میرحسین

hamid_farkhondeh@hotmail.com

در آستانه یِ هر فرصت انتخاباتی هرگاه اصلاح طلبان را هراس حذف کاندیدای مورد نظر خویش از سوی شورای نگهبان فرامی گیرد، آنها به فکر میرحسین موسوی می افتند. کاندیدای روز مبادا، نخست وزیر "دولت خدمتگزار" به مثابه یِ آخرین تیر ترکش انتخاباتی اصلاح طلبان به آنان قوت قلب می دهد. رسم بر این بوده است که اول گمانه زنی هایی در مورد کاندیداتوری میرحسین مطرح شود بدون اینکه خود وی در این باره رسما با مردم سخن گوید. هربار نیز بعد از مدتی کاندیداتوری وی بدون اینکه علت واقعی آن برای افکار عمومی روشن شود، منتفی گردیده است.

بعد از انتشار اخبار جسته و گریخته در مورد حضور میرحسین موسوی بعنوان کاندیدای اصلاح طلبان در دور آینده یِ انتخابات ریاست جمهوری، وی در مصاحبه ای با سایت "کلمه" که گفته می شود متعلق به محافل سیاسی نزدیک به اوست، سکوت خود درباره یِ سال های نخست وزیری اش خود در دهه شصت را شکست و در مصاحبه ای نسبتا طولانی به تشریح مشکلات دولت خود در دوران جنگ و تدابیر اتخاذ شده از سوی او و دولتش برای عبور از بحران های این دورانِ سخت، به سخن پرداخت.

هرچند برای اولین بار در تابستان 86 بود که آخرین نخست وزیر ایران در مراسم بزرگداشت آیت الله بهشتی با سخنرانی خویش تحت عنوان "رمز ضرورت بازگشت به اندیشه های شهید بهشتی" مُهر از سکوت بیست ساله خود را در مجامع عمومی با سخنانی کلی در باب "اقتصاد اخلاقی" برداشت، اما این برای اولین بار است که او درباره یِ دوران مسؤلیت خویش و چالش هایی که دولت وی از یکسو و کل نظام جمهوری اسلامی از سوی دیگر در آن دوره با آن روبرو بود، سخن می گوید.

با از میان رفتن پست نخست وزیری و شروع دوران سازندگی، هرچند میرحسین موسوی به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد، اما مصلحت زمان انقلابی گری چپ هایی مانند وی را برنمی تابید. اگر دوستان و همفکران میرحسین، از جمله دانشجویان پیرو خط امام، با حذف از قدرت به مؤسسات تحقیقاتی و مراکز آموزشی رفتند تا دوران دگردیسی خاموش خویش را طی کرده و در سال های پایانی دوره ی دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در لباس اصلاح طلبی به صحنه یِ سیاسی کشور بازگردند، اما آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی نه حاضر شد حاشیه ی خلوت فرهنگستان هنر را با نامزدی ریاست جمهوری از سوی دوستان خویش در هفتمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری عوض کند و نه در سال 84، در زمان عسرت نامزدی شایسته برای اصلاح طلبان در نهمین دوره یِ انتخابات ریاست جمهوری، پذیرفت به دعوت اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات پاسخ مثبت دهد.

میرحسین جدیدا سخن گفت، اما سخن جدید نگفت. حرف های او اکویِ صدایی سی ساله، در برخورد با صخره یِ سخت واقعییات اقتصادی است. تکرار سخنان پوپولیستی احمدی نژاد با ادبیاتی مؤدبانه و فروتنانه است. نخست وزیر سال های جنگ همچنان آرمانگرایانه از "اقتصاد اسلامی" و "اقتصاد اخلاقی" می گوید، شیفته یِ "اقتصاد همراه با معنویت" است. خواستار "فرهنگی شدن اقتصاد" است. در آرزوی جامعه ای است که در آن " ارزش های فرهنگی بر ارزش های اقتصادی غالب باشد." حسرت سال های گذشت و ایثار را می خورد، سال هایی که به زعم او "ریزش ارزش های اقتصادی به سمت ارزش های معنوی و فرهنگی نقش بزرگی در اداره امور اقتصادی کشور داشت."
انگار دورانی که همفکران انقلابی و نزدیکان سیاسی میرحسین چه در دولت چه در مرکز تحقیقات استراتژیک از آرمانگرایی های بی حاصل بلکه فاجعه بار خود در دهه یِ اول انقلاب فاصله گرفتند، او خلسه یِ آرمانگرایانه در خلوت خویش را بر پذیرش واقعیت های تلخ و بیدار کننده یِ سیاسی در جلوت، ترجیح داد.

در میان جناح های مختلف نظام اسلامی او مردی است که شبیه هیچکس نیست. هم سرمایه داری با "خصلت و منش سوداگرانه" را تقبح می کند هم در برابر اتهام سوسیالیست بودن، برائت خود را اعلام می دارد. از مدیریت "سرمایه اجتماعی" می گوید، اما شیفته یِ دورانی است که " سهم مردم در آن بسیار بالاتر از سهم دولت بود." عصری که او و کارشناسانش از "مدیریت یک ملت بر خود" به وجد می آمدند.
ایده آل میرحسین سرمایه اجتماعی ای است که بخاطر شرایط جنگی نه تنها به کوپن کالاهای اساسی قانع است بلکه جان جوان خود، حتی جوانه یِ "بهترین محصول زعفران خود را ایثارگرایانه برای جبهه یِ جنگ ارسال می دارد."

واضح است که هر ملتی در شرایطی خاص، بویژه زمانی که خاک کشورش در اشغال بیگانه درآمده، از خود ظرفیت ها، قناعت ها و رفتارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ خاصی نشان می دهد. اما همین مردم ایثارگر در شرایط صلح انتظارات و توقعات دیگر و بیشتری از مسئولان اجرایی کشور دارند. در دنیای آرمانی میرحسین موسوی اما مردم خوب، مردم همیشه قانع اند. مردمی که در پی سود خویش و مصرف بیشتر نیستند. مردمی که ارزش های فرهنگی را بر ارزش های اقتصادی ترجیح می دهند. مردم، آنچنانکه نخست وزیر سال های جنگ و ویرانی در مرزها و شهرها، و شکنجه و اعدام در زندان ها می خواهد. مردم بهت زده، جنگ زده، ساکت، قانع، خاضع، خاشع و البته سیاه پوش. انسان طراز نوین اسلامی، شهروندان خیالی در ناکجاآباد طراحی شده توسط مهندس موسوی.

یکی از افتخارات میرحسین که دوست مصاحبه کننده نیز تلاش دارد با پرسش هایی که بیشتر به مدح می مانند برجسته کند، تاکید او بر "تکیه بر خرد جمعی" و "کار کارشناسانه" است. بی شک این وضعیت نابسامان مدیریت کشور در دولت احمدی نژاد است که کار را بدآنجا کشانده تا میرحسین موسوی که در دوران سیاه نخست وزیری اش گسترده ترین پاکسازی ها و تصفیه های کارشناسان و متخصصین در تاریخ ایران معاصر به دلیل مکتبی نبودن، انقلابی نبودن، اسلامی نزیستن یا صدها عنوان و اتهام ریز و درشت دیگر در همه یِ مراکز آموزشی، تولیدی، خدماتی و دولتی صورت گرفته است، از بکارگیریِ خرد جمعی و کار کارشناسانه و علمی سخن گوید. لابد کار کارشناسانه نتیجه یِ خرد جمعی مکتبی های متخصص حلقه یِ قدرت در سال های دهه شصت است که با اعمال انقلابی خویش خرد را به ریشخند می گرفتند.

نخست وزیری که در دوران صدارتش، با قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67، بزرگترین جنایت در تاریخ ایران مدرن صورت پذیرفته است. مسئول اولِ دولت در نظامی که سال ها-از آزادی خرمشهر در خرداد 61 تا تا پذیرش قطنامه یِ 598 در تابستان 67- در سودای صدور انقلاب بر طبل جنگ بی حاصل و ویرانگر کوبیده است، انگار نه انگار مسئولیتی در آنچه بر این مردم و کشور رفته است در این میان متوجه خود و دولتش می بیند. کسی که از "علم"، "ارزیابی های کارشناسانه"، "خرد" و "حرکت ملی" سخن می گوید، خود گویا ماشین بی اراده ای بوده است تنها برای تهیه یِ صورت اقلام مایحتاج مردم و جبهه ها، آنهم در ادامه نابخردانه یِ جنگ.

علیرغم آنکه آخرین نخست وزیر ایران در پایان مصاحبه یِ خویش خاطرنشان می سازد که "به آن دوره نقدهای زیادی هم وارد می شود که ما همه آنها را قبول داریم"، "ناگفته های" میرحسین اما گفته های قدیمی و تکراری است، تجربه های شکست خورده یِ اقتصادی و سیاسی در داخل و خارج ایران است. مصاحبه یِ کاندیدای دوم و آخرین امید اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت، صدایِ پایِ پوپولیسم چپ در بدرقه یِ پوپولیسم راست اگر نیست، چه سنخ اصلاح طلبی است که در سرتاسر آن نه از اصلاحات سخن رفته نه از اصلاح طلبان دفاع شده، نه دمکراسی ارج دیده نه حتی "مردمسالاری دینی" مدح شنیده؟



هیچ نظری موجود نیست: