جمعه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۹

سکولاریسم کهنه

حميد فرخنده

hamid_farkhondeh@hotmail.com

آقای اسماعیل نوری علا که خود را پرچمدار و مدافع نوعی از سکولاریسم می داند که "نو" می خواندش، در مقاله اخیر خویش با عباراتی توهین آمیز به بررسی نقش مهندس موسوی در جنبش سبز ایران پرداخته است.

البته هر فرد می تواند در هر گوشه از این دهکده بزرگ جهانی، بویژه با برخورداری از موهبت زندگی در دنیایی آزاد در باب تحولات سیاسی وطن استبدادزده خویش بنویسد یا درباره سیاستمداران کشورش به داوری بنشیند. می شود بر بال های آرزو در گردشی هفتگی هزاران کیلومتر پرواز کرد، در خیابان ها و میادین زخم خورده و دردکشیده وطن فرود آمد، خواستار حضور گسترده تر و رادیکال تر مردم در میدان مبارزه شد یا آنکه سیاستمداری را در قلب ماجرا شایسته رهبری جنبش اعتراضی ندانست و حتی او را به ظن خویش از رهبری سیاسی عزل کرد. سپس در پایان گردش سیاسی هفتگی، راضی از پاسخ دهی به سؤالات مهم مبارزه جاری در موطن خویش و روشنگری های لازم، به جایگاه امن خود در وطن دوم بازگشت.

اصلاح پذیر بودن یا نبودن نظام سیاسی حاکم بر ایران و انتخاب روش اصلاحی یا انقلابی برای گذار به دمکراسی، همواره درمیان نیروهای سیاسی موافقان و مخالفان خود داشته است. مقاله آقای نوری علا نیز آنجا که به اصلاح پذیر نبودن نظام اسلامی می پردازد، طبیعتا در زمره تحلیل های فوق محسوب می شود. اما از زاویه ای دیگر دو نکته مهم در مقاله اخیر آقای نوری علا محل نقد است. یکی در محتوا و دیگری در شکل.

محتوای قابل نقد این مقاله، ایرادات نویسنده به رهبری جنبش سبز بویژه نقش آقای موسوی است که گویا بجای آنکه در تنور جنبش و شور و خروش مردم بدمد، عوض آنکه آن همه معترض به میدان آمده را در جهت براندازی نظام رهبری کند، ضعیف عمل کرده است. بجای دعوت مردم به گسترش مبارزات و مطالبات و نشانه رفتن ساختار نظام جمهوری اسلامی، علیرغم هزینه های داده شده و خون های ریخته شده نداها و سهراب ها، مردم را به خانه ها فرستاده است.

استدلال فوق که بجز آقای نوری علا طرفداران دیگری نیز دارد که عمدتا در خارج از ایران زندگی می کنند، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر منطقی دارای اشکال است. طی یکسال گذشته جنبش سبز در داخل کشور و با توجه به شرایط سخت مبارزه و امکانات و ابتکارات خود در تعامل متقابل با رهبری جنبش، راه سبز خود را دنبال کرده است. پشتیبانی و حمایت ایرانیان خارج کشور از جنبش داخل تحسین برانگیز بوده و هست. اما صحنه اصلی مبارزه در داخل کشور است، هزینه اصلی را هم مردم کشور بویژه فعالین سیاسی جنبش سبز، دانشجویان و روزنامه نگاران پرداخته اند، ضربات باتوم را جوانان داخل کشور خورده اند و خون آنهاست که کف خیابان ها و بازداشت گاهها را رنگین کرده است. این چگونه رسمی است و چه نوع حقی است که عده ای هزاران کیلومتر دورتر از صحنه اصلی مبارزه و مشکلات آن، درحالیکه که بزرگترین هزینه ای که می پردازند اختصاص چند ساعت وقت برای شرکت در تظاهرات بوده است، از مردم و رهبران جنبش در داخل کشور ایراد می گیرند چرا راههای رادیکال تر و پرهزینه تر مبارزه را در پیش نمی گیرند؟ چگونه می شود از خون ریخته شده ندا و سهراب گفت اما نداها و سهراب های دیگری که رهبری جنبش بوِیژه آقای مهندس موسوی مسئولیت بزرگ حفظ جان و امید آنها را دارد، ندید؟

اما نکته مهم و تاسف برانگیزتر ادبیات آقای اسماعیل نوری علا در این مقاله است. از صدر تا ذیل این نوشته عبارات تند و توهین آمیز درباره مهندس موسوی دیده می شود. مقاله آقای نوری علا توهین به جنبش سبز ایران و همه آنانی است که رهبری آقای موسوی را ارج می گذارند و به نقش مهم بزرگ بانوی سبز ایران خانم زهرا رهنورد نیز در جنبش اعتراضی واقف اند.

زبان یک متن البته بدون ارتباط با محتوای فکری نویسنده نیست. چندین سال است که آقای اسماعیل نوری علا سخنگو و مدافع نوعی سکولاریسم پرخاشگر بوده است. سکولاریسمی که منش و روش اش با زبان و ادبیات دمکراسی، رواداری و پذیرش پلورالیسم سیاسی همخوانی چندانی ندارد. گفتمان سکولارهای مذهب ستیز و جزم اندیش، البته نوعی از سکولاریسم است. سکولاریسم دمکراسی خواه اما هرچند خواهان جدایی دین و دولت است، نه مذهب ستیز است و نه اصولا نیازی به گشودن جبهه جدیدی در این حوزه دارد. بسیار بوده اند نیروهای سیاسی مذهبی که به سکولاریسم سیاسی و برپایی نهاد دمکراسی یا رشد اندیشه مردمسالاری در کشور خویش کمک کرده اند. از سوی دیگر کم نبوده اند سکولارهای مذهب ستیزی که پایه های استبداد و توتالیتاریسم را در کشورهای خود تحکیم کرده اند. رجب طیب اردوغان و حزب او در ترکیه امروز، مهدی بازرگان و نواندیشان دینی در ایران در زمره گروه اول اند. در آنسو صدام حسین، استالین، رضا شاه و مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه دیروز همه پرچمدار نوعی سکولاریزم مذهب ستیز و اصلاحات قلدرمنشانه بوده اند. ضدمذهب ترین نیروها نشان داده اند که دمکرات های خوبی نیستند، برعکس بسیاری شخصیت ها و نیروهای مذهبی نشان داده اند تا چه حد می توانند دمکراسی خواه و آزاده باشند.

اظهارات توهین آمیز آقای نوری علای سکولار علیه رهبر جنبش سبز ایران درحالی انتشار می یابد که مهندس موسوی دیندار درتازه ترین اظهارات خود می گوید:

"ما بدون نگاه به ايدئولوژی افراد و بدون توجه به طرز فکر آدم‌ها و حتی وابستگیِ جمعيتی و حزبیِ آن‌ها، بايد از حق‌شان دفاع کنيم و روبه‌روی ظلم و ستم ايستاده‌گی نماييم و لزوما هم نبايد هم‌‌فکر و هم‌عقيده او باشيم. و اگر اين مسئله در جامعۀ ما نهادينه شود، ما گامی بسيار بزرگ به جلو برداشته‌ايم."

مقایسه جملات و عبارات آقای نوری علا با گفته های مهندس موسوی باردیگر تاییدی است بر این نکته که دینداری مغایرتی با دمکراسی خواهی و آزادگی ندارد. همانطور که می توان سکولار بود اما قرابت چندانی با زبان و منش دمکراسی نداشت.

آنچه آقای نوری علا از آن دفاع می کند شاید نوعی سکولاریسم باشد اما قطعا نو نیست. بلکه زبان و شیوه کهنه ای است که سال ها از سوی اشخاص و جریان هایی بکار گرفته شده است. ادبیات و راه و رسمی که به تفاهم، همکاری و همیاری اندیشه های مختلف برای ساختن دمکراسی کمک نکرده و برعکس به آتش اختلافات دامن زده و راه تفاهم در جامعه چندفرهنگی ما را سخت تر کرده است.

۱ نظر:

خُسن آقا گفت...

اتفاقا اشتباه شما در اینجاست که گمان می کنید تنها آنهایی که تازه با حکومت در افتاده اند حق دارند و دیگران خصوصا خارجه نشین ها بی خودی خودشان را نخود آش سبز می کنند.
جهت اطلاع شما اکثر این خارجه نشین ها همان ها هستند که اکثر از جهنمی که سران امروزی سبز راه انداخته بودند. اکثر اینهایی که شما برایشان حق رای قائل نیستید همان ها هستند که زمانی که آقای موسوی داشت اعدام می کرد آنها داشتند شکنجه و اعدام می شدند آن هم درست به همان دلایلی که امروز سبزاللهی ها به آن آگاه شده اند.
عده ای از همین به قول شما براندازها 30 سالی می شود که دارن به هر دری می زنند تا به مردم حالی کنند که این ره جمهوری اسلامی به ناکجا آباد ختم می شود.
حالا ماشااالله ماشااالله تازه به دوران رسیده ها دائیه حقوق بشر و دموکراسی و الخ دارند. یکی نیست از اینها بپرسد این آگاهی شما چه زمان بر شما فرود آمده!؟ آقایان 30 سال امام امام کردند و حالا همان امام را دیکتاتور می نامند منظورم امام چهاردهم خامنه ای دامن افاضاته است.
خلاصه اینکه همان تنگ نظری هایی که حضرات در این 30 سال داشتند هنوز هم دارند به همین دلیل هم هست که باز هم دسته بندی های خودی و نخودی ها شروع شده.
خدا قوت بدهند چرا پس می خواهید حکومت را اصلاح کنید!؟