جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۹۲

دوشنبه 27 خرداد 1392

از قفل حصر تا کليد تدبير، حميد فرخنده

حميد فرخنده
اگر قفل حصر رهبران جنبش سبز نشانه‌ی بن‌بست سياست در ايران بود، کليد تدبير حسن روحانی نشانه‌ی از بن‌بست خارج شدن سياست در ايران است. زمان آن فرارسيده است که هم حکومت‌گران هم نيروهای سياسی و مردم از اين فرصت طلايی برای آشتی ملی، تقويت سرمايه اجتماعی و حل تدريجی مشکلات عظيم کشور استفاده کنند ويژه خبرنامه گويا
hamidfarkhondeh@hotmail.com

حضور دوباره مردم ايران در پای صندوق های رای در ۲۴ خرداد و پيروزی آقای حسن روحانی درحاليکه بسياری از ناظران و نيروهای سياسی انتخاباتی بی رونق پيش بينی می کردند و حتی آن را تحريم کرده بودند، حاوی پيام ها و درس های مهمی است:
۱. اين انتخابات برای چندمين بار نشان داد که برخی از نيروهای اپوزيسيون هنوز رابطه شرکت در انتخابات و دمکراسی را واژگونه می بينند. مردم ايران بويژه نسل جوان کشور باز هم تحريم کنندگان را غافلگير کردند و نشان دادند با درايت از کمترين امکانات بزرگترين دست آوردها می آفرينند. می گفتند "با در حصر بودن ميرحسين موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی نبايد در انتخابات شرکت کرد." با پيروزی روحانی اما به رفع حصر بسيار نزديک تر شده ايم. اين انتخابات بار ديگر تاييد کرد استقرار نهاد دمکراسی و "انتخابات آزاد" تدريجا و با حضور مردم ساخته می شود نه آنکه "انتخابات آزاد" يا استقرار دمکراسی پيش شرط شرکت در انتخابات باشد. آرمان گرايانی که در صحنه سياسی ايرانِ در حال گذار گزينه ميان "بد و بدتر" يا "مطلوب و ممکن" را برنمی تابند فراموش می کنند که حتی در دمکراسی های باسابقه غربی نيز مردم در روز انتخابات در بسياری از موارد به "گزينه ممکن" خود رای می دهند و نه "گزينه مطلوب" که نتوانسته در رقابت های انتخاباتی در صدر قرار گيرد.
گروه هايی از تحريم کنندگان ابتکار مردم ايران در بهره برداری هوشمندانه از فرصت انتخابات برای ايجاد تغيير و گشايش در فضای سياسی کشور را "شرکت در انتخابات از روی استيصال"، "بازيچه ولی فقيه گشتن" و يا "هيزم تنور انتخابات شدن" خواندند. تزريق بدبينی و نااميدی و بکار گيری چنين الفاظ و ادبياتی درمورد مشارکت گسترده مردم در انتخابات آن هم از سوی نيروهايی که اکثرا در خارج کشور اقامت دارند، به دور شدن هرچه بيشتر اين طيف از نيروهای سياسی اپوزيسيون از مردم داخل کشور خواهد انجاميد.
۲. جريان اصول گرايی کم کم جايگاه خود را در صحنه سياسی ايران پيدا می کند. هشت سال پيش اصول گرايان متحد شده بودند تا اصلاح طلبان و کانديدای آنان در دوم يعنی آقای هاشمی رفسنجانی را شکست دهند. آنها موفق شدند و سرخوش از يکدست شدت حاکميت با پيروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری نهم، می ينداشت وحدت اصول گرايان تحقق يافته است. همين پيروزی اما آغاز تشتت در اردوگاه اصول گرايان بود. اوج شکاف در ميان آنها را در جريان انتخابات اخير و مناظره های تلويزيونی شاهد بوديم. اصول گرايانی که به زور و ضرب رانت های اقتصادی و سياسی دچار توهم بودند در جريان انتخابات اخير روی باسکول اجتماعی رفتند و به وزن سياسی خود پی بردند. آنها کم کم درمی يابند برای پيروزی هم بر رفيق و هم بر رقيب به آرای مردم احتياج دارد. همين نياز به جلب آرای عمومی، بر گفتمان آنها و صف بندی های جديدشان تاثير خواهد گذاشت. ورود واقع گرايانه تر اصول گرايان به بازی دمکراسی در ايران را بايد خوش آمد گفت.
۳. يکی از استدلال های تحريم کنندگان انتخابات اين بود که رئيس جمهور قادر به تغيير سياست های کلان نظام نيست. بسياری از سياست های خرد نظام اما هستند که رئيس جمهور می تواند در تغيير آنها موثر باشد و از قضا تحول در آن سياست ها برای مردم داخل کشور بسيار پر اهميت است. سياست های کلان نظام جمهوری اسلامی نيز يک سری سياست های مشخص و معين و از قبل تصميم گرفته شده از سوی رهبری و غيرقابل تغيير نيست. هم آقای ولايتی و هم آقای جليلی هر دو در قامت مشاوران ارشد آيت الله خامنه ای هرکدام سعی داشتند ديدگاه های يکديگر را به چالش کشند. هرچند رهبر جمهوری اسلامی تصميم گيرنده اصلی در سياست های کلان نظام از جمله برنامه هسته ای ايران هست، اما مناظرهای انتخاباتی بين اين دو کانديدای اصول گرا نشان داد که بيت رهبری نيز محل رفت و آمد و جدال نظرات مختلف در پرونده هسته ای ايران است. در اين صورت چرا رئيس جمهوری اصلاح طلب يا ميانه رو که سياست هسته ای او تقريبا همان سياست مشاور ارشد رهبری يعنی آقای ولايتی است، نتواند با ورود به پست رياست جمهوری تلاش کند رهبری را به سياست ديگری ترغيب و متقاعد کند؟ بو يژه اينکه رهبری نيز ظاهرا اکنون متوجه بن بست سياست هسته ای نظام و فشارهای محاصره اقتصادی شده است. از اين گذشته گشايش در فضای سياسی نيز بطور غيرمستقيم فضا و موقعيت جديدی ايجاد خواهد کرد که امکان فشار برای تغيير سياست های کلان نظام که در حيطه قدرت رئيس جمهور نيست، فراهم آيد.
۴. سبزها، اصلاح طلبان و تحول خواهان و ميانه روها برندگان اصلی انتخابات هستند. آنها به همانگونه که با درس گيری از شکست های پيشين توانستند عارفِ اصلاح طلب را به کنار رفتن به نفع روحانیِ ميانه رو ترغيب کنند، اکنون نيز بايد هوشيار باشند تا با واقع گرايی و توجه به تعادل قوای سياسی در صحنه حضور داشته باشند و با طرح مطالبات حداکثری و راديکال فضای همدلی و همبستگی کنونی را به بن بست نکشانند. نگاه حذفی "يا ما يا آنها" بايد جای خود را به نگاه "هم ما هم آنها" بدهد. می بايست به رسميت شناختن و احترام به جايگاه و وزن گروه های مختلف اصول گرا در جامعه ايران در ادبيات و نحوه تعامل سبزها و اصلاح طلبان با رقبای سياسی بازتاب يابد تا بتدريج فرهنگ گفتگو و مدارا جای خود را به فرهنگ حذف و نفی بدهد. بی شک چنين رفتاری در رشد فرهنگ مدارا و گفتگو در طرف مقابل موثر واقع خواهد شد.
۵. هرچند مردم ايران کانديدايی انتخاب کردند که بيشترين زاويه را با ديدگاه های آيت الله خامنه ای داشت، اما رهبر جمهوری اسلامی ايران نيز پيروز فرعی اين انتخابات بود. اينکه آقای خامنه ای در آخرين نطق پيش از انتخابات خود پذيرفت همه شرکت کنندگان در انتخابات موافق نظام نيستند و برگزاری انتخاباتی سالم (بدون توجه به مهندسی اوليه و ايراداتی که به خاطر رد صلاحيت های شورای نگهبان نظام به انتخابات وارد است) و عدم طرفداری آشکار از يکی از کانديداها، عدم دخالت رهبر، بيت رهبری و نهادهای زير کنترل او برای تقلب در انتخابات، برای ترميم نسبی وجهه به شدت مخدوش شده رهبری موثر بوده است.
۶. شرکت گسترده مردم در انتخابات کار نيروها و محافل تندرو در اسرائيل و امريکا و لابی های طرفدار حمله نظامی به تاسيسات اتمی ايران را سخت تر خواهد کرد بنابراين از زاويه حفظ منافع ملی ايران نيز انتخابات اخير به نفع ايران و ايرانيان است.
شامگاه ۲۵ خرداد ۹۲ خيايان های تهران و بسياری شهرهای کشور شاهد صحنه های شادی و فرياد شور و شوق مردمی بود که چهار سال پيش درست در چنين روزی تظاهرات سکوت دو ميليونی در تهران برپا کردند. آن سکوت با عظمت اما بتدريج به خون و خشونت کشيده شد و در بغضی چهار ساله فرو رفت. اکنون که جوانه های سبز به گل های بنفش فراروئيده شايسته است سبزها و تحول خواهان توقعات واقع گرايانه و عملی از رئيس جمهور تدبير و اميد داشته باشند و با حرکت ها و گام های سنجيده اما استوار در جهت مطالبات خود حرکت کنند. از خواست های حداکثری دوری کنند و جذب لايه های معقول و معتدل اصول گرايان در دولت آقای روحانی را غنيمت شمرند تا رئيس جمهور جديد برای حل مشکلات کشور، منزوی کردن راست افراطی و خنثی سازی کارشکنی ها در برابر پيشبرد برنامه هايش، موفق شود.
حتی اگر رئيس جمهور جديد بسيار بيشتر از ۵۱ % آرای مردم را نيز کسب کرده بود بخاطر شرايط و تعادل قوای موجود، همکاری با نيروهای معتدل اصول گرا نهايتا به نفع آرامش در صحنه سياسی کشور و پيش برد سياست های اصلاح طلبانه می بود.
اگر قفل حصر رهبران جنبش سبز نشانه بن بست سياست در ايران بود، کليد تدبير حسن روحانی نشانه از بن بست خارج شدن سياست در ايران است. زمان آن فرارسيده است که هم حکومت گران هم نيروهای سياسی و مردم از اين فرصت طلايی برای آشتی ملی، تقويت سرمايه اجتماعی و حل تدريجی مشکلات عظيم کشور استفاده کنند.
حميد فرخنده


Published from gooya news {http://news.gooya.com}
Copyright © 2009 news.gooya.com
All rights reserved for the original source
Served by C#1 Server #2 in 0.014 seconds

هیچ نظری موجود نیست: