شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۶




تشكل هاي جمهوري خواهان، غايبان آزمون رفراندم


حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com

جا داشت كه جمهوري خواهان، چه آنها كه در گروهاي مختلف جمهوري خواه گرد هم متشكل شده اند و چه شخصيت هاي منفرد جمهوري خواه كه همواره بر ارزش هاي مطرح شده در فراخوان ملي برگزاري رفراندم تاكيد كرده اند، از اين فراخوان حمايت مي كردند. هرچند تعداد زيادي از جمهوري خواهان فراخوان را امضا ويا از آن حمايت كرده اند، اما غبيت بخش بزرگي از آنها محسوس است. چه تبليغ بدي براي جمهوري خواهي در آغاز راه خود..
هشت نفر ازچهره هاي سياسي سرشناس داخل كشور ( هر چند دو نفر از آنها، خانم مهر انگيز كار و آقاي محسن سازگارا فعلا در خارج از كشور هستند) بيانيه اي صادر مي كنند كه روح آن رفراندم براي تدوين قانون اساسي مبتني بر حقوق بشر و احترام بر آراي مردم در ايران است. آنها با بيان ارزش هايي جهانشمول در بيانيه خود، رعايت حقوق بشر و احترام حقوق افراد را تابعي از شكل حكومت نمي دانند. چرا كه اولا اين شكل حكومت نيست كه ضامن برقراري دمكراسي در يك كشور است و ثانيا اين حركت فقط گامي است در راه رسيدن به يك حكومت مردمسالار كه در ادامه آن، هم جمهوري خواهان وهم مشروطه خواهان فرصت اين را خواهند داشت كه هنگام تدوين قانون اساسي جديد كشور براي شكل سياسي دلخواه خود روشنگري ها و تبليغات لازم را بكنند و ثالثا اين در نهايت مردم ايران هستند كه شكل حكومت را برميگزينند.
بجاي ديدن نكات اصلي و مثبت اين حركت و اعلام همبستگي با آن كه شور وشوق و اميد تازه اي در ميان ايرانيان داخل و خارج ايجاد كرده است، عده اي با "اما و اگر ها" ي خويش درصدد ايجاد نوعي بد بيني در مورد اين حركتند. در اين ميان مشخصا آقاي كشتگر با مصاحبه در راديو هاي مختلف عليرغم تاكيد بر احترام به حقوق بشر و آراي مردم، در عمل از مبتكرين اين رفراندم مي خواهد كه اولا مسئله شكل حكومت دلخواه خود را در بيانيه مطرح نمايند( چيزي كه اساسا نقض غرض است) و ثانيا گلايه دارد كه گويا مبتكرين درخواست رفراندم بيشتر با مشروطه خواهان تماس داشته اند تا با جمهوري خواهان.
به نظر من اتفاقا اينكه اين هشت فعال سياسي خود مبتكر اين كار شده اند ( هر چند كه در اين ميان عده اي غافلگير شدند) به نوعي از نقاط قوت اين حركت است. چه بسا آنها كه از نزديك در جريان مبارزات مردم بوده اند، نيك در يافته اند كه مردم از بحث ها و دعوا هاي بي پايان خسته اند و دغدغه اصلي مردم ايران بخصوص جوانان كشور ماهيت نظام است و نه در درجه اول شكل آن. شايد آنها اين را بخوبي تشخيص داده بودند كه اگر شروع اين حركت را موكول به شرط و شروط اين اتحادها، گروه ها و يا شخصيت هاي مختلف بكنند، قدم در راهي گذاشته اند كه پايان ونتيجه اش معلوم نيست. چيزي كه كه طبيعتا به نفس حركت ضربه وارد مي كرد و شاهد استقبالي اين چنين از اين حركت نبوديم. شايد آنها به اين نتيجه رسيده بودند كه اگر حركت خود را با نام اين گروه و يا آن شخصيت پيوند بزنند، اين بهانه را به سركوبگران جمهوري اسلامي مي دادند كه امضا كنندگان داخل كشور را بعنوان همكاري با " ضد انقلاب" خارج از كشور تهديد كنند و اصولا افراد كمتري در داخل كشور جرات گذاشتن امضا و يا حمايت خود در پاي اين در خواست را داشته باشند.

به نظر من گذشته از نكات بالا، حداقل احترام به مبارزان داخل كشور كه با آن همه سختي و زندان و فشار روبرو بودند و هستند ايجاب مي كند كه نكات مثبت حركت را دريابيم و در راه پيشبرد اهداف آن كوشا باشيم.
به اميد اينكه مخالفان اين حركت روح و پيام كلي اين حركت را كه گامي است براي تفاهم ملي درك كنند و اشكالات جزئي را عمده نكنند.

هیچ نظری موجود نیست: