شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۶

نگاهی به هزینه دمکراسی از نظر اکبر گنجی


حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com


آقای اکبر گنجی گرامی،
شما در آغاز مقاله خود می گویید "مساله و مشکل سیاسی ایران (همه ما) چیست؟" به گمان من پاسخی که برای روشن شدن بحث به این پرسش خویش می دهید شاید کلید درک بسیاری از اختلاف نظرهای شما با دیگر شخصیت ها یا نیروهایی است که در داخل و خارج کشور مانند شما دغدغه برقراری دمکراسی و رعایت حقوق بشر در ایران دارند. در اینکه استقرار دمکراسی راه درست و خردمندانه حل مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران است شکی نیست، به همانگونه می شود با تعمیم این گزاره اعلام داشت که نظام دمکراسی راه حل معقول برای بازگشودن گره فروبسته مشکلاتی از همین دست در بسیاری کشورهای دیگر استبدادزده نیز هست. شما از "همه ما" می گویید، آیا منظور از "همه ما" همه آنانی است که استقرار نظام دمکراسی در ایران و احترام به اعلامیه جهانی حقوق بشر مسئله شان است؟ اما اگر منظور شما از در کنار هم قرار دادن "مشکل سیاسی ایران" و "همه ما"، همه مردم ایران باشد، آیا واقعا بر این باورید که دمکراسی مسئله اصلی همه مردم است؟ همه شواهد حاکی از آن است که هرچند گفتمان دمکراسی خواهانه در ایران پساانقلابی در بین احزاب و سازمان های سیاسی و بطور کلی در میان ایرانیان بویژه اقشار متوسط گسترش چشمگیری داشته است، اگر چه می توان کم و بیش از یک "نارضایتی ملی" از نظام جمهوری اسلامی سخن گفت، اما ایران شاهد یک جنبش ملی و سراسری دمکراسی خواهی در شرایط کنونی نیست.
شما از تجربه هند و آفریقای جنوبی سخن می گویید. تلخی حاکمیت استعماری و تحقیر روزانه در رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی را همه مردم هند و تمامی سیاهان آفریقای جنوبی با تمام وجود خود حس می کردند، اما آیا همه مردم ایران به همان اندازه تشنه دمکراسی هستند که مردم هند و آفریقای جنوبی عطش رهایی از قید استعمار یا تحقیر نژادپرستانه داشتند؟ موفقیت مهاتما گاندی و نلسن ماندلا نیز قبل از هرچیز، علیرغم از خود گذشتگی ها و مبارزات آنان، محصول عمومی بودن مبارزاتی بود که آنها رهبریش را داشتند. در دورافتاده ترین روستاهای هند استعمارزده یا رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی، مردم خروج فرمانروایان بیگانه یا برافتادن نژادپرستی را آرزو می کردند، اما آیا حتی در شهرهای بزرگ ایران و حتی در پایتخت کشور جنبش دمکراسی خواهی اینقدر عمومی و گسترده است؟
اینکه برای دمکراسی هزینه باید پرداخت سخن شایسته ای است که شما همواره بر آن تاکید داشته اید. صداقت، استواری و شجاعت شما را در پرداخت هزینه، آنهم بیشترین آن را، نه تنها ایرانیان بلکه آزادیخواهان جهان شاهد بوده اند، اما آیا دمکراسی خواهانی که توانایی یا آمادگی پرداخت هزینه ای بزرگ برای استقرار دمکراسی در کشورشان ندارند، تنها لاف می زنند و دمکراسی نمی خواهند؟ نوشته های شما در این مورد رنگ و بوی "قانون همه یا هیچ" را دارد. با تشبیه دمکراسی به کالا، البته برای ساده کردن موضوع، به حق می گویید همانطور که قیمت کالای مورد تقاضای خود را باید بپردازیم، دمکراسی نیز هزینه ای دارد که باید آن را پرداخت. اما آیا همه کسانی که خواستار کالایی در بازار هستند توانایی مالی یکسانی برای پرداخت آن دارند؟ اگر توانایی خرید آن را نداشتند، خواستار آن نیستند؟ تکلیف آنهایی که خواستار آن کالا هستند اما حتی با داشتن توانایی مالی، قیمت تعیین شده توسط فروشنده را غیر معقول یا بسیار بالا ارزیابی کرده به انتظار پایین آمدن قیمت ها می نشینند چیست؟ از این گذشته خرید کالا مسئله ای شخصی است اما دمکراسی کالایی همگانی است. اگر فردی قادر است کالای مورد علاقه خویش را با پرداخت پول خود بدست آورد، هزینه دمکراسی اما از جیب عموم باید پرداخت شود.
بعلاوه پرداخت هزینه از سوی فعالان سیاسی و سندیکایی، روشنفکران، روزنامه نگاران و دانشجویان، هرچند نه در ابعاد هزینه های بزرگی که شما پرداختید، همواره چه هنگامی که قربانی سانسور بوده اند، چه زمانی که بخاطر نوشته ها و گفته های خود شغل خویش را از دست داده اند، به دادسرا احضار شده اند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند، زندانی شده یا از تحصیل و تدریس در دانشگاه منع گشته اند، جزیی از زندگی روزمره دمکراسی خواهان در داخل کشور بوده است.

شما در تجارب مبارزاتی خود شاهد بوده اید که همه فعالان سیاسی حاضر نیستند حتی برای دمکراسی هر قیمتی را بپردازند. بسیاری از دوستانی که مورد انتقاد شما هستند دل در گرو دمکراسی دارند، اما براستی چرا همه باید حتی از مرگ سقراطی نیز استقبال کنند؟ چرا همه باید توانایی تحمل سلول انفرادی را داشته باشند؟ اگر آماده ماهها اعتصاب غذا، ضرب و شتم، تهدید جانی، تبعید ناخواسته و فشار بر خانواده و فامیل نبودند، اگر آستانه تحمل شان از شما کمتر بود، دمکراسی خواه واقعی نیستند؟
شگفت انگیز است که از سویی می گویید " هیچ کس حق ندارد دیگر آدمیان را چون وسیله و ابزاری برای رسیدن به اهداف انتزاعی ایدئولوژی ها قرار دهد" و از طرف دیگر توقع دارید همه دمکراسی خواهان مانند شما مبارزه کنند وگرنه از نظر شما به دمکراسی بی باورند.
اگر برتراند راسل و "بونجور" معتقدند "باور چیزی است که به عمل منتهی شود" اما در این میان آنها هرگز "داور وقت نگهدار" برای عرصه تحولات سیاسی_اجتماعی و نوع مبارزه یک ملت و نخبگان آنها در این میدان، تعیین نکرده اند.

با احترام،
حميد فرخنده

17 اکتبر 2007

هیچ نظری موجود نیست: