سه‌شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۵

دن کیشوت های خارج از کشور
(منتشر شده برای اولین بار در تاریخ 050510)

حميد فرخنده
hamid_farkhondeh@hotmail.com

در آغاز دهه شصت با ورود جمهوری اسلامی به سیاهترین سالهای حکومت خود، موج فرار اعضا و هواداران گروههای دگراندیش از ایران بالا گرفت. بسیاری از خانواده های ایرانی نیز که نمی خواستند جوانان و یا نوجوانانشان قربانی طرح های بلند پروازانه سران جمهوری اسلامی برای صدور انقلاب شوند، که در کوبیدن بر طبل ادامه جنگ با عراق تجلی می یافت، نیز فرزندانشان را به خارج از کشور فرستادند یا بطور دسته جمعی جلای وطن کردند.
بخاطر آنچه که در زندان های ایران بر مخالفان رژیم می رفت و از سوی دیگر سرنوشت دردناک جوانان و نوجوانان ایرانی در باتلاق های هورالهویزه و دیگر دشت های مرزی ایران و عراق، قربانیان جنگی بیهوده، گرفتن پناهندگی از کشورهای غربی برای ایرانیان در آن سال ها آسان بود.
بسیاری از مخالفان سیاسی رژیم، جمهوری اسلامی را به زودی رفتنی می دانستند و اقامت خود در خارج از کشور را کوتاه مدت. سال ها گذشت، جمهوری اسلامی همچنان بر سر جای خود بود و در دنیا تغییرات مهمی اتفاق افتاد.
بچه ها ی مهاجرین بزرگ می شدند، اغلب با خاطره ای بسیار دور از سرزمین پدری که صحبت های همیشگی خانواده آن را زنده نگه می داشت. حتی دیر باورانی که نمی خواستند به خود بقبولانند، مجبور شدند عمر طولانی مهاجرت یا تبعید ناخواسته خود را باور کنند.
با پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و آغاز ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، تسهیلاتی برای بازگشت و یا رفت وآمد ایرانیان مقیم کشورهای خارجی به داخل کشور فراهم شد. تسهیلاتی که در ورای بعد سیاسی خویش، مزایای اقتصادی و ارزی جلب سرمایه های ایرانیان خارج از کشور و رفت و آمد آنها برای دولت را در نظر داشت. تعداد زیادی از ایرانیان با مراجعه به سفارتخانه های جمهوری اسلامی در کشورهای محل اقامت خود به تمدید اعتبار پاسپورت های خود پرداخته و یا تقاضای دریافت پاسپورت جدید کردند، رفت و آمدها آغاز شد. از آنطرف نیز تسهیلاتی برای برخی از هنرمندان ایرانی فراهم شد که در خارج از کشور به اجرای کنسرت پرداخته و یا در فستیوال های بین المللی شرکت کنند.
عده ای از پناهندگان آرمانگرای ایرانی که خود را "چپ انقلابی" ، " چپ سازش ناپذیر" و یا "مبارزان راستین"
می نامند یا به حساب می آورند، فضای جدید ایجاد شده را برنمی تافتند. آن را نشانه ترفند های تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای انسانی نشان دادن چهره خود می دانستند، هنرمندان از داخل کشور آمده را فرستادگان رفسنجانی یا رژیم
می خوانند، سفر ایرانیان خارج از کشور به ایران را خیانت به قربانیان جمهوری اسلامی و کمک اقتصادی به رژیم قلمداد می کردند و بالاخره کمک به " امن" اعلام شدن جمهوری اسلامی از سوی دولت های غربی و مشکل کردن پذیرش تقاضای پناهندگی ایرانیانی می دانستند و می دانند که از جهنم جمهوری اسلامی گریخته بودند یا می گریزند.
واکنش این دسته از ایرانیان، که البته بخش کوچکی از پناهندگان سیاسی را تشکیل می دهند و روزبروز نیز شمارشان کاسته می شود، به شکل بر هم زدن کنسرت هنرمندانی که از ایران آمده بودند، بایکوت و افشاگری در مورد
آثار هنری تولید شده در داخل کشور ایران، توهین به ایرانیانی که به داخل کشور رفت و آمد می کردند و پرخاشگری های تند در رادیو ها محلی و نشریات خارج از کشور، بود.
دوم خرداد 76 و گشایش نسبی در فضای سیاسی کشور که افزایش رفت و آمد ایرانیان مهاجر و پناهنده به داخل کشور را در پی داشت، هرچند از تعداد این متولیان مخالفت با جمهوری اسلامی کاست، اما این گروه کوچک از "انقلابیون سازش ناپذیر" همچنان " گوگوش" را فرستاده خاتمی خواندند برای بزک کردن چهره نظام. تولیدات هنری داخل کشور را محصولات فرهنگی جمهوری اسلامی برای فریب ایرانیان خارج از کشور و افکار عمومی دنیا می دانند و هنرمندان خالق آن آثار را همکاران جمهوری اسلامی و یا در بهترین حالت هنرمندانی می نامند که با "خود سانسوری" به "هنر و هنرمند واقعی" خیانت می کنند. در عرصه سیاسی نیز بر هم زدن و اخلال در برگزاری سخنرانی های سیاستمداران و روزنامه نگارانی که از داخل کشور به دعوت انجمن های ایرانی یا خارجی در نشست ها سیاسی و یا کنفرانس هایی از این دست شرکت می کنند، " رسالت انقلابی" خود را نشان داده و می دهند که نمونه بارز آن اخلال در برگزاری کنفرانس برلین بود.
هنوز اگر فرزندی بعد از سال ها دوری از پدر و مادر خویش، برای دیدار آنها که در بستر بیماری افتاده اند یا برای دیدار از مزار عزیزان از دست رفته خود- که یا به تیغ کین جمهوری اسلامی از پای ردآمدند و یا از غم دوری از عزیزان خویش- و یا اصلا بخاطر دیدار دوباره خانه پدری بعد از سال ها زندگی در دیار غربت، به ایران سفر می کند مورد اعتراض و اتهام این پاسداران "مخالفت سازش ناپذیر" با جمهوری اسلامی قرار می گیرد.
اخیرا یک رادیوی محلی در استکهلم مصاحبه ای داشته است با سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوئد در باره امور کنسولی ومسایل مربوط به امور حقوقی ایرانیان مهاجر و پناهنده. این مصاحبه بهانه ای شده است برای بسیاری از این متولیان مخالفت با جمهوری اسلامی که مسئول این رادیو را مورد توهین های مختلف قرار دهند و وی را متهم به همکاری با سفیر و یا سفارت جمهوری اسلامی کنند. حدود دو هفته است که بحث اصلی تعدادی از رادیو های محلی استکهلم مصاحبه مذکور و دعواها ی پیرامون آن است.
آنچه که این مخالفان دو آتشه جمهوری اسلامی به آن توجه ندارند حقوق ابتدایی انسان هایی است که به هر دلیل خواستار سفر به داخل کشور هستند. دفاع از حق پناهندگی و مبارزه برای اینکه با در خواست متقاضیان پناهندگی، ایرانی و غیر ایرانی، موافقت شود البته در خور ستایش است، اما به نوبه خود اعتراض به رفت و آمدن پناهندگان و یا مهاجران ایرانی به داخل کشور نیز نادیده گرفتن حقوق انسانی آنهاست. اگر با درخواست پناهندگی ایرانیان مانند سا ل های گذشته به آسانی موافقت نمی شود دلیلش رفت و آمد بخشی از پناهندگان به ایران نیست، که این خود معلول تحولاتی دیگر است. دیگر رژیم اسلامی به دلایل داخلی و خارجی قادر نیست به هر شکل که مایل باشد به سرکوب مخالفان بپردازد. این تغییر نسبی شرایط ایران که عمدتا محصول مبارزات مردم بخصوص جوانان کشور است، حتی اگر چنانکه این دوستان انقلابی می خواهند فرضا هیچ پناهنده ای هم به ایران مسافرت نکند، از چشم جهانیان و ناظران
بین المللی پنهان نمی ماند و سرانجام اثر خود را برسیاست پناهنده پذیری کشورهای غربی برجای خواهد گذاشت.

هر وقت پدیده های اجتماعی را هرکدام در جایگاه شایسته خود قرار ندهیم و به سادگی همه چیز را به هم مربوط کنیم، به تدریج زندانی دنیای تنگی خواهیم شد که علیرغم یدک کشیدن نام "آزادیخواه" ما را وادار به ترسیم خط و مرزها خواهد کرد. تشخیص "درست" از "نادرست" آسان می شود، به خود اجازه می دهیم مرز" هنر" از "غیر هنر" و استقلال هنرمند را بی هیچ تشویشی رسم کرده و حکم صادر کنیم که چه کسی حق حرف زدن و یا مصاحبه کردن در فلان جا و یا با فلان رادیو را دارد و چه کسی چنین حقی را دارا نیست. به همین ترتیب آزادی رادیوها را نیز مجبوریم محدود کنیم. چون نیک بنگریم سرانجام بی آنکه خواسته باشیم، ناگهان خود به مخالفان آزادی و گروه های فشار خارج از کشور تبدیل شده ایم.



















هیچ نظری موجود نیست: